يكى از دعاهاى مشهور كه همواره بسيارى از مؤمنان و مشتاقان و منتظران ظهور دولت حق، و حكومت جهانى عدالت اسلام، و ارادتمندان درگاه ولايتمدار حضرت بقية الله، ناموس الدهر و ولى عصر، مولانا و سيدنا صاحب الزمان ـ ارواح العالمين له الفداء ـ خواندن آن را شعار خود قرار داده، و در مناسبت ها و فرصت هاى معين، با آن رهبر اَبرار، و سر سلسله أخبار و أحرار، تجديد عهد نموده و مجالسى پرشور و روحانى، به عنوان قرائت آن تشكيل مى دهند، دعاى شريف ندبه است.
نظر به اينكه بعضى از آقايان عزيز، از اين ناچيز توضيحاتى در مورد اين دعا خواسته اند، و رد تقاضاى آنان را سزاوار نديدم، با كثرت اشتغال، و ضعف مزاج، بطور مختصر، پاسخ پرسش هاى ايشان، و ديگران را به عرض مى رسانم.
اميد است مورد قبول چاكران آستان ولىّ زمان، و قطب دوران ـ عجّل الله تعالى فرجه ـ واقع شود.
امام صادق 7 و ندبه بر حضرت مهدى 7
پوشيده نماند كه ندبه بر حضرت مهدى 7 و اظهار شوق به لقاى آن حضرت، و گريه و ابراز نگرانى از مفارقت و محروم بودن از فيض حضور، و دعا براى تعجيل فرج و ظهور، و ذكر فضايل و مناقب، و اقدامات و برنامه هاى انقلابى و اصلاحى آن وجود مبارك، و اظهار تأسف از اوضاع ناهنجار، و روى كار بودن حكومت هاى باطل و مستبد، و روش هاى بيدادگرانه، يك سنّت حسنه اى است كه همواره شيعه بر آن مداومت داشته، و آن را شعار خود قرار داده، و تا ظهور دولت حق، و تأسيس حكومت جهانى اسلام، و آزادى و نجات تمام انسان ها، اين شعار برقرار، و روشنگر خواسته هاى ارزنده و با ارج، و هدف مترقّى و نجات بخش اسلام است.
و در ضمن هم يك نوع اِنكار مُنكَر، و محكوم كردن باطل و نكوهش ظلم و بيداد و فساد و گناه، و پشتيبانى از حق و عدالت، و نشانه زنده بودن احساسات انسانى پيروان مكتب مبارز قرآن و تشيع است كه: «من ترك إنكار المنكر بقلبه ويده ولسانه فهو ميت بين الاحياء»1.
اين ندبه را شيعه از امامان خود كه كار و عملشان سرمشق، و پيروى از گفتار و رفتارشان ـ بر حسب حديث متواتر ثقلين و احاديث صحيح ديگر ـ وظيفه هر مسلمان است، آموخته اند.
حضرت رسول اكرم و ائمه : بر حسب روايات، كراراً ضمن آنكه از اوضاع آخر الزمان، و فتنه هائى كه ظاهر مى شود، و فشارهائى كه بر اهل حق وارد مى گردد خبر مى دادند، نگرانى و تأثر خود را هم اظهار مى فرمودند.
شيخ صدوق و شيخ طوسى ـ رضوان الله عليهما ـ هر يك به سند خود حديث مفصلى را از «سدير صيرفى»2 روايت كرده اند كه در آن، گريه و نُدبه امام ششم حضرت امام جعفر صادق 7 بر غيبت صاحب الزمان ـ عجل الله تعالى فرجه ـ بيان شده است كه ما براى رعايت اختصار جمله ها و مضمون قسمتى از اين حديث شريف را كه ارتباط با ندبه دارد در اينجا نقل مى نمائيم.
سُدير صيرفى مى گويد: من و مُفَضّل بن عمر، و ابوبصير، و أبان بن تغلب به محضر آقايمان حضرت صادق 7 شرفياب شديم. ديديم آن حضرت بر روى خاك نشسته، و لباسى كه از مو بافته شده، و طوقدار و بى گريبان بود، پوشيده است و مانند فرزند مرده جگر سوخته گريه مى كرد. آثار حزن و اندوه از گونه و رخسارش آشكار، و اشك كاسه چشمهايش را پر كرده بود و مى فرمود:
«سيدي غيبتك نفت رقادي ، وضيقت عليّ مهادي ، وابتزت مني راحة فؤادي ، سيدي غيبتك أوصلت مصابي بفجايع الابد ، وفقد الواحد بعد الواحد يفني الجمع والعدد ، فما أحس بدمعة ترقئ من عيني وأنين يفتر من صدري عن دوارج الرزايا وسوالف البلايا إلا مثل بعيني عن غوابر أعظمها وأفظعها وبواقي أشدها وأنكرها ، ونوائب مخلوطة بغضبك ، ونوازل معجونة بسخطك = آقاى من، غيبت (دورى) تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ كرده و آرامش و راحت دلم را ربوده است. آقاى من، غيبت تو مصيبتم را به مصيبت هاى دردناك ابدى پيوسته، و از دست دادن يكى پس از ديگرى، جمع و عدد را فانى مى سازد، پس احساس نمى كنم به اشكى كه در چشمم خشك مى گردد، و ناله اى كه در سينه ام آرام مى گيرد، مگر آنكه مصائب بزرگ تر و دلخراش تر و پيشامدهاى سخت تر و ناشناخته تر در برابر ديده ام مجسّم مى شود».
سدير گفت: عقل از سر ما پريد، و دل هاى ما از غم و اندوه اين پيشامد هولناك، و حادثه خطرناك پاره شد، و گمان كرديم از اتفاق ناگوار كوبنده اى اين چنين گريان و سوگوار است، يا از روزگار به او مصيبتى رسيده است.
عرض كرديم، خدا ديدگانت را نگرياند اى پسر خير الورى! از چه پيشامدى اينگونه كريانى، و از ديده اشك مى بارى؟ چه حالى روى داده كه اينگونه سوگوارى؟
حضرت چنان آه عميقى كشيد كه ناراحتيش از آن افزون شد، از روى تعجب فرمود:
واى بر شما، بامداد امروز نگاه كردم در كتاب «جَفر»، و آن كتابى است كه علم مرگ ها و بلاها، و آنچه واقع شده و واقع مى شود تا روز قيامت، در آن مندرج است. و خداى، محمد 9 و امامان بعد از او را به آن اختصاص داده است. و تأمل كردم در موضوع ولادت غائب ما و غيبت و طول عمر او3 و گرفتارى مؤمنان در آن زمان، و شك هائى كه از جهت طول غيبت در دل هايشان پيدا مى شود، و اينكه بيشتر آنها از دين برگردند، و رشته اسلام را از گردن بردارند (تا آخر حديث كه طولانى و مفصل است، و مشتمل است بر دليل بر طول عمر آن حضرت، و اينكه خداوند متعال نسبت به حضرت قائم 7 سه برنامه را كه در مورد سه پيغمبر جارى شده اجرا فرموده است)4.
فرمايش سيد ابن طاووس
سيد أجل، أورع، أزهد، صاحب كرامات، سيد رضى الدين ابوالقاسم على بن موسى بن جعفر بن طاووس حسنى حسينى (ت664هـ) در كتاب مستطاب اقبال ص260 پس از ذكر دعاهاى وداع ماه رمضان بياناتى فرموده كه ترجمه اش بدين مضمون است:
«از وظايف شيعه اماميه، بلكه از وظايف امّت محمّدى اين است كه در اين اوقات، و اين فرصت ها متأسف و اندوهناك باشند براى محروم بودن از بركات فيض حضور، و سعادت ظهور حضرت مهدى 7 تا خدا ببيند كه بر قدم صفا، و وفا و اخلاص و ارادت به آن رهبران بزرگ ثابت و استوارند، و بايد مضمون اين شعر را از روى تأسف بگويند:
اُردد طرفي في الديار فلا أرى وجوه أحبائي الذين اُريد5
زيرا مصيبت هجران و حرمان از لقاى امام، از مصيبت گذشتن ماه رمضان بزرگ تر است.
اگر به فراق پدر مهربان يا برادر پشتيبان، و يا فرزند عزيز گرفتار شوند، وحشت زده و ناراحت و غمناك مى شوند، در حالى كه بهره و انتفاع از پدر و برادر و فرزند، در برابر بركات و انتفاعات مهم ما از حضرت مهدى 7 كه خليفه خاتم الانبياء، و امام عيسى در نماز و ولىّ امور، و بر طرف كننده انواع كرفتارى ها و بليّات و مصلح تمام كارها است، ارزشى ندارد».
1 ـ هر كس ترك كند انكار منكر را (نهى از منكر ننمايد) به دل و دست و زبان، او مرده اى است ميان زندگان. (وافى، ج9، ب22، ص28).
2 ـ سدير صيرفى از اصحاب حضرت باقر، و حضرت صادق 8 است كه «كَشّى» در رجال خود ص138، طبع بمبئ حديث معتبرى روايت كرده است كه بر بلندى پايه او دلالت دارد.
3 ـ در موضوع طول عمر، و فلسفه غيبت آن حضرت رجوع شود به دو كتاب از نگارنده «منتخب الاثر» باب26 و 27 و 28 و 29 و 30 از فصل دوم، و «نويد امن و امان» بخش دوّم، ص145 ـ 206، و بخش سوّم ص207 ـ 291.
4 ـ رجوع شود به كتابهاى «كمال الدين»، ص352 ـ 357، و «غيبت» شيخ طوسى ص104 ـ 108، و ترجمه، ج13، بحار، ص166 ـ 170.
5 ـ مى گردانم نگاهم را در خانه، پس نمى بينم صورت دوستانى را كه مى خواهم.