امامت خاصّه
پس از بررسى مسأله نياز جامعه به امام و شرائط و اوصاف امام و لزوم تعيين آن از جانب خدا و مباحث كلى ديگر كه به مجموع آن بحث امامت عامّه مى گويند و بطور اجمال به مباحث آن اشاره كرديم، امامت خاصّه مطرح مى شود.
بحث در امامت خاصّه در اين است كه بعد از اينكه نياز جامعه به امام ثابت شد و اوصاف و شرايط امام معلوم گرديد و ثابت شد كه تعيين و نصب امام بر حسب حكمت و لطف بر خدا لازم است و هيچ عصر و زمانى خالى از وجود امام نمى باشد و معرفت و شناسائى امام و اطاعت افراد و او را الگو قرار دادن بر همه واجب است پس بر هر كس لازم است صاحب وقت و ولىّ زمان و امام عصر خود را كه خدا او را منصوب كرده وبه نصّ پيغمبر 9 يا امام قبل، نصب او ثابت شده است بشناسد.
در اينجا مى گوئيم فرقه محقّه و طايفه حقّه اثنى عشريه معتقدند كه در اين امّت بعد از پيغمبر اكرم حضرت محمد بن عبدالله 6 دوازده نفر به ترتيب از حضرت امير المؤمنين 7 تا امام دوازدهم حضرت مهدى حجة بن الحسن ـ عليهم الصلاة والسلام ـ امام و ولىّ وقت و صاحب الزمان و خليفه و وصى رسول خدا 9 مى باشند.
و دلائل و براهين بر امامت آن بزرگواران بسيار است كه با توجه به آنچه در بحث امامت عامّه به آن اشاره به تعدادى ادّله اشاره مى كنيم:
1ـ با توجه به اينكه ثابت شد امامت منصبى است الهى و ولايت از جانب خدا و مقام خليفة اللهى است وبه نصب و تعيين خدا و نصّ پيغمبر 9 صورت پذير است و حتماً اين نصب كه با هدايت الهيّه و ربانيّت و رحمانيّت و رحيميّت و حكمت و علم و ساير صفات جماليه او ارتباط دارد از سوى خدا انجام شده است مى گوئيم به اتفاق مسلمين بر غير از اين دوازده نفر (ائمه اثنى عشر :) تنصيص و تعيينى نرسيده است. عليهذا اين دوازده نفر منصوب از جانب خدا مى باشند چون اگر آنها نيز منصوب نباشند امّت بدون امام و زمين بدون حجّت باقى خواهد ماند و علاوه قطع فيض و نقض غرض و نقص هدايت و ربانيّت و رحمانيّت الهى خواهد بود و چون اين امور همه فاسد و باطل است پس منصوب بودن آن بزرگواران و امامتشان حق و ثابت است.
2ـ چنانكه در امامت عامه ثابت شده است امام بايد معصوم باشد با توجه به اينكه براى غير از اين دوازده نفر براى احدى سواى رسول خدا 9 و حضرت زهرا 3 ادعاى مقام عصمت نشده است وبه اتفاق مسلمين غير از اين دوازده نفر همه افرادى كه زمامدارى يافتند يا مدّعى آن بودند معصوم نبودند امامت در تمام اعصار بعد از رسول خدا 9 در اين دوازده نفر انحصار و امتداد خواهد داشت.
3ـ بر حسب احاديث ثقلين و احاديث امان و روايات ديگر هيچ گاه زمين از شخصى از اهل بيت پيغمبر 9 كه عدل قرآن باشد خالى نخواهد ماند و در طول چهارده قرن واندى كه بر اسلام گذشته مسلمين كسى را غير از دوازده نفر عدل قرآن نشمرده اند، و عدم افتراق از قرآن را در حق كسى نگفته و كسى را غير از اين دوازده نفر به اين صفت نشناخته اند. بنا بر اين اين شأن در اين دوازده نفر امتداد دارد.
4ـ بر حسب روايات معتبر و صحيح و متواتر شيعه و اهل سنّت رسول اكرم 6 مكرر تنصيص به امامت ائمه اثنى عشر : فرمود و علاوه هر امامى بر امام بعد از خود و بلكه بر امامان بعد از خود تنصيص و تصريح فرموده تا نوبت رسيد به امام يازدهم حضرت امام حسن عسگرى 7 كه او نيز امامت فرزند عزيزش حضرت مهدى بقية الله 7 را مانند پدران بزرگوارش تسجيل و تنصيص كرد كه در واقع حضرت صاحب الامر از سوى پيغمبر خدا 9 و يازده امامى كه بعد از رسول خدا 9 امامتشان ثابت است به امامت معرفى شده اند و لذا طبعاً نصّ بر امامت آن حضرت از نصّ بر امامت ساير ائمه : بيشتر است و همه نصوصى كه در اعلام امامت ائمه قبل از آن حضرت است حتى نصوص غدير و ثقلين بطور مستقيم ويا غير مستقيم نصّ بر امامت حضرت مهدى ارواحنا فداه مى باشد و جالب اين است كه علاوه بر نصوص اسلامى بر امامت ائمه اثنى عشر در كتب عهد عتيق و جديد نيز بر امامت اين بزرگواران از حضرت امير المؤمنين 7 تا حضرت ولىّ الله مهدى منتظر عجل الله تعالى فرجه الشريف در موارد متعدد به صراحت و اشاره تنصيص شده است1.
5ـ چنانكه گفته شد يكى از راههاى شناخت امام، معجزه است و بر اين اساس معجزات بسيار و بى شمارى كه از ائمه طاهرين : صادر شده و صدور آنها بر حسب روايات متواتر قطعى و مسلّم است، از دلائل قطعى امامت آن بزرگواران است.
هر كس به كتابهاى حديث و تاريخ مراجعه نمايد اين موضوع بر او مثل آفتاب روشن مى شود بسيارى از معجزات امير المؤمنين 7 و خبرهاى آن حضرت از غيب، و وقايع آينده، و معجزات ساير ائمه : در كتابهاى اهل سنّت نيز ثابت و ضبط است و قابل هيچگونه ترديد نمى باشند و امامت امام عصر عجل الله تعالى فرجه از طريق معجزه نيز ثابت است هم معجزاتى در عهد پدر بزرگوارش، و هم معجزاتى كه در زمان غيبت صغرى و سپس معجزاتى كه در عصر غيبت كبرى از آن حضرت صادر شده است بسيار است و صدها مورد آن را در كتابهاى معتبر مى توان احصا كرد علاوه بر آنچه خودمان در دوره عمرمان ديده يا شنيده ايم. بديهى است براى شناخت امرى مثل معجزه راهى جز خبر افراد موثق و مورد اعتماد و تواتر، ويا مشاهده و ديدن نيست كه در مورد معجزات ائمه : و شخص حضرت مهدى 7 اين دوره كاملاً و بطور باور آور و شناخت بخش موجود است هم به وسيله نقل ديگران در طول چهارده قرن وهم به وسليه مشاهدات عينى خودمان به معجزاتى كه در اثر توسّلات به حضرت مهدى و ساير ائمه : از أن بزرگواران و حتى از امام زادگان صادر شده است علم و يقين داريم، و هر كس هم در اين راه وارد شود و بررسى نمايد و معجزات يك نفر از ائمه مثل حضرت رضا 7 را كه در عصر ما صادر شده است تحت مطالعه در آورد براى او شبهه و شكى در امامت همه آن عزيزان درگاه خدا باقى نخواهد ماند.
6ـ در راههاى معرفت امام گفتيم كه يكى از راههاى معرفت امام برجستگى و فوق العاده بودن او در اخلاق كريمه و صفات عاليه است كه متخصصان در حكمت عملى و استادان تربيت و مربيان بزرگ اخلاق و آگاهان به ملكات فاضله و كمالات نفس و جهات مربوط به تعادل اخلاق و انحرافاتى كه از جهت افراط يا تفريط پيدا مى شود درك مى نمايند كه صاحب اين روش و رفتار انسانى است الهى، و بشرى است ملكوتى كه در اوج مقام انسانيّت و فضائل آدميّت قرار گرفته است و گاه بعض انسانها در اين فضيلت به حدّى اوج دارند كه وضع اخلاق آنها با مقايسه به ديگران خارق عادت است.
از مطالعه و بررسى سيره و سلوك و معاشرت و اخلاق و حالات ائمه : و مواضع و مواقفى كه بر حسب مناسبات مختلف با دوستان و دشمنان و مسلمانان و كفار داشتند به خوبى روشن مى شود كه هر يك از آنان تجسّم دعوت قرآن و رسالت اسلام و نمايش اكمل تكامل انسان و عاليترين نمونه تفوق و تعالى بشر به كلّ مخلوقات بودند.
در زهد و تقوى و گذشت و پاكى و پاكدامنى و خلوص نيّت و عبادت و اطاعت از خدا و دلسوزى براى جامعه و از خود گذشتگى و فداكارى براى اسلام و شجاعت و امانت و صداقت و علم و حلم و بردبارى و شكيبائى و خويشتن دارى، و استقامت و پايدارى و حبّ فى الله و بغض فى الله و حمايت از حق و عدل و ايثار، و قناعت و تواضع و رضا و تسليم و توكّل و تفويض، سرآمد تمام بنى نوع بشر و سرمشق تمام فضائل و هدايت افعالى الهى مى باشند.
كتابهاى بزرگ در شرح اخلاق و سجاياى ملكوتى و فضايلشان كافى نيست، و هر چه گفته اند و نوشته اند اندكى از بسيار و يكى از بى شمار است.
اين شرح بينهايت كز وصف يار گفتند حرفى است از هزاران كاندرعبارت آمد
وبه گفته شاعر عارف ديگر:
كتاب فضل تورا آب بحر كافى نيست كه تر كنند سر انگشت و صفحه بشمارند
بلندى مقام معرفت و تقرّب آنها را به خداوند از روش تضرّعشان به درگاه خدا و مناجاتهايشان و نيايش و ستايششان و از مضامين دعاهاشان و از آنچه از خدا مى خواستند و حاجتهائى كه از او مى طلبيدند مى توان شناخت.
دشمنانشان و سياستمداران جبّار و ستمكارى كه وجود آن بزرگواران، و آن همه مظاهر پاكى و خير خواهى و هم نوائى و هم صدائى با مستضعفان را براى حكومت و سلطه و استكبار خود خطر مى ديدند نيز به فضل آنها و علمشان و كمال اخلاقشان اعتراف مى نمودند.
راست ترين مدايح و اشعار، اشعار و مدايحى است كه امثال فرزدق و دعبل، كميّت و سيّد حميرى در آن دورانهاى فشار و اختناق در مدح آن بزرگواران سروده اند، هيچكس نتوانست به فرزدق بگويد قصيده ميميه تو در مدح امام زين العابدين مبالغه است حتى بنى اميه اگر چه او را زندانى كردند امّا نتوانستند مضامين اشعار شيوا و رساى او را انكار كنند.
در اين باب مى توانيد به صدها و هزارها كتاب شيعه و اهل سنّت، خصوص كتابهاى اهل سنّت كه در مناقب اهل بيت و ائمه اثنى عشر : نوشته اند مراجعه نمائيد مانند كتاب كفاية الطالب گنجى شافعى و كتاب مطالب السئول محمد بن طلحه شافعى، و كتاب الفصول المهمّه ابن صباغ مالكى، و مناقب ابن مغازلى شافعى و تذكرة الخواص سبط ابن جوزى و الاتحاف شبراوى، و روضه الاحباب خواجه محمد پارسا، و نور الابصار شبلنجى، و كتاب اهل البيت توفيق ابو علم، و الصواعق المحرقه، و كتابهاى ديگر.
لذا در اينجا سخن را با گفتارى كه شبراوى شافعى شيخ اسبق ازهر از يكى از اهل علم نقل كرده است پايان مى دهيم:
«ان آل البيت حازوا الفضائل كلها علماً وحلماً وفصاحة ، وذكاء وبديهة وجوداً وشجاعة فعلومهم لا تتوقف على تكرار درس ، ولا يزيد يومهم فيها على ما كان بالامس بل هي مواهب من مولاهم من أنكرها وأراد سترها كان كمن أراد ستر وجه الشمس فما سألهم في العلوم مستفيد ووقفوا ، ولا جرى معهم في مضمار الفضل قوم الا عجزوا وتخلفوا وكم عاينوا في الجلاد والجدال اموراً فتلقوها بالصبر الجميل ، وما استكانوا وما ضعفوا تقرّ الشقائق اذا هدرت شقائقهم وتصغي الاسماع اذا قال قائلهم ونطق ناطقهم سجاياً خصهم بها خالقهم» .
مضمون اين گفتار اين است كه اهل بيت همه فضائل را از علم و حلم و جود و ذكاوت و شجاعت و فصاحت و صباحت و بديهه گوئى را دارا شدند، علوم ايشان درسى و تحصيلى نيست، و امروزشان بر علوم ديروزشان نمى افزايد بلكه اين علوم موهبتهائى از خدايشان است هر كس انكار علوم آنها را بنمايد مانند كسى است كه بخواهد آفتاب را بپوشاند هرگز كسى كه در مقام استفاده علمى بود از آنها پرسشى نكرد كه آنان در جواب در بمانند و عاجز شوند، هيچ قوم و گروهى با ايشان در ميدان مسابقه فضل شركت نكرد مگر آنكه ناتوان شد و عقب ماند، و چه بسيار چابكى ها و گستاخيها و حملات و جدالهائى كه ديدند وبا صبر جميل با آن برخورد نمودند و بيچاره و ضعيف نگشتند هر زمان كه خروش و غرّش آنها برآيد همه خروشها و غرّشها آرام گيرد و وقتى كه گوينده ناطقشان زبان به درّفشانى باز كند و سخنرانى نمايد همه گوشها به اصغا درآيند و همگان به آن گوش فرا دهند سجيتها و خصوصيتهائى است كه خدا ايشان را به آنها مخصوص گردانيده است.
پيش رويت ديگران صورت بر ديوارند نه چنان صورت وسنّى كه تودارى دارند
تا گل روى تو ديدم همه گلها خارند تا تورا يار گرفتم همه يا را غيارند
وآخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمين .
1] ـ در اين موضوع به كتابهائى مثل انيس الاعلام و سيف الامه وبه نوشته اى از نويسنده به نام «اصالت مهدويت» و بطور مستقيم به خود كتب عهد عتيق و جديد رجوع شود.