تجلّى توحيد در اسلام

تجلّى توحيد در اسلام، به قدرى نيرومند وپر تلالؤ است، كه اسلام وتوحيد، وموحّد ومسلم، مانند دو لفظ مترادف، مفهوم واحد يافته، وبه گفته بيگانگان ـ مثل گوستاولوبون ـ عقيده توحيد، تاج افتخارى است كه در بين اديان بر سر اسلام نهاده شده است1.

اسلام، دين خدا است، دين توحيد است ودين همه پيغمبران وپيروان راستين شان دين حضرت خاتم الانبيا 9 است. نه براى دين حق اسمى بهتر از اين اسم مى توان يافت، ونه براى بشر، واقعيت واصالتى اصيل تر وعاليتر از مفهوم اين اسم. واين از قضايايى است كه مى گويند : «قياساتها معها» دليلش با خودش مى باشد، وخودش دليل خودش است.

دين حق غير از اسلام، به حق نخواهد بود، وهر تعبير ديگر كه از دين حق بشود، اگر مفهومش، مفهوم كلمه «اسلام» يا كلماتى كه در لغات ديگر با آن مترادفند، نباشد، دين حق نيست. خدا واحد است، ودين حق واحد است، وآن اسلام است كه در مفهومش هيچ گونه دوگانه خواهى ودوگانه پرستى وشرك نيست. تسليم خدا بودن، وفرمانبردار وفرمان پذير بى قيد وشرط او بودن، هم به اعتقاد وهم به عمل، اسلام است. براى انسان هم، عالى تر از اين، مقام ومرتبه اى نيست وكمالى از اين بالاتر نمى شود. لذا خداوند متعال پيغمبر جليل خود حضرت خليل 7 را در قرآن مجيد مسلم خوانده است، واز پسران يعقوب حكايت مى فرمايد كه در پاسخ پدرشان كه در هنگام در گذشت از اين جهان، به آنها گفت : (ما تعبدون من بعدي) گفتند : (نعبد الهك واله آبائك ابراهيم واسمعيل واسحق الهاً واحداً ونحن له مسلمون)2.

بنابر اين اگر چه اسلام، عنوان ونام ورسالت دعوت حضرت خاتم الانبيا 9 مى باشد وپس از ظهور آن حضرت، بر غير آنچه آن حضرت به آن رسالت داشته، صحّت اطلاق ندارد، اما اين نامگذارى وحصر عنوان اسلام به اين دين، براى اين است كه اسلام خالص است، واسلام هيچكس، جز به تسليم در برابر اين دين وپذيرفتن احكام ومحرمات وواجبات آن محقق نمى شود، ويكى از شواهد بر خاتميت اين دعوت وبقاى آن تا روز قيامت اينست كه در عصرى كه مفهوم اسلام مجهول وناشناخته مانده بود ونامها وعنوانها وبر چسب هاى ناجور، به اديانى كه سابقه الهى وحقانيت داشتند، زده بودند، ونه فقط اين نامها نارسا ومعرّف حقيقت آنها نبود، بلكه با اسلام مغاير ومنافى بود، در چنين زمانى، اين دعوت بر اساس وحى الهى، اسلام را به جهانيان عرضه كرد، وصريحاً در مثل آيه (ومن يبتغ غير الاسلام ديناً فلن يقبل منه)3 وآيه (إن الدين عند الله الاسلام)4 اسلام را يگانه راه نجات اعلام كرد. ودر آياتى مثل (فلا وربك لا يؤمنون حتى يحكموك فيما شجر بينهم ثم لا يجدوا في أنفسهم حرجاً مما قضيت ويسلموا تسليماً)5 وآيه (وما كان لمؤمن ولا مؤمنة اذا قضى الله ورسوله أمراً أن يكون لهم الخيرة من أمرهم)6 وآيه (ومن يسلم وجهه الى الله وهو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقى)7 وآيه (ومن أحسن قولاً ممن دعا الى الله وعمل صالحاً وقال انني من المسلمين)8 وآيات ديگر، ويژگيها وآثار وجلوه هاى اسلام وحقيقت دين را به نحوى كه هيچ تعلق ووابستگى به گروه ونژاد ومنطقه اى نداشته باشد، واصول وفروع آن فطرى وخردپسند، ودر همه ازمنه واعصار، وحدت دينى را تأمين نمايد، روشن فرمود ; كه پس از چهارده قرن، يگانه بيان كامل وجامع وبى بديل، دين حق است، والى الابد هم بى بديل خواهد بود. همه بايد به اين دين بگروند وهمه بايد نداى وحدت سر دهند واسلام را كه عالى ترين وكامل ترين طرح وحدت است، بپذيرند، وشعارهاى وحدت (انّ أكرمكم عند الله أتقيكم)9= «همانا گرامى ترين شما، نزد پروردگار پرهيزكار وبا پرواترين شما است». و «الناس كلهم بنو آدم وآدم خلق من التراب ولا فضل لعربي على عجمي ولا عجمي على عربي ولا أحمر على أبيض ولا أبيض على أحمر الا بالتقوى 10= همه مردم فرزند آدمند وآدم از خاك خلق شده وهيچ فضل وبرترى بر هيچ عربى نسبت به عجمى وبر هيچ عربى وبر هيچ سرخ پوستى به سفيد پوستى، وبر هيچ سفيد پوستى به سرخ پوستى نيست مگر به تقوا». را سر دهند، وزبان حال ومقال همه مردم جهان، از هر نژاد، واهل هر قاره وشهر وروستا، اين باشد :

الصين لنا والعرب لنا والهند لنا والكل لنا

أضحى الاسلام لنا ديناً وجميع الكون لنا وطنا

توحيد الله لنا نور أعددنا الروح له سكنا

گفتار سوّم :



1 ـ تاريخ تمدن اسلام وعرب، ص142.

2 ـ (حضرت يعقوب هنگام مرگش به پسران خود گفت :) بعد از من چه كسى را مى پرستيد گفتند خداى تو وخداى پدران تو ابراهيم واسماعيل واسحاق را كه معبود يگانه است وما مطيع فرمان او هستيم. (سوره بقره، آيه133).

3 ـ هر كس غير از اسلام دينى را اختيار كند هرگز از او پذيرفته نيست. (سوره آل عمران، آيه85).

4 ـ همانا دين (پسنديده وپذيرفته شده) در نزد خدا اسلام است. (سوره آل عمران، آيه19).

5 ـ نه چنين است قسم به خداى تو كه اينان به حقيقت اهل ايمان نمى شوند مگر آنكه در خصومت ونزاعشان تنها تو را حاكم كنند وآنگاه هر حكمى كه بكنى هيچ گونه اعتراض در دل نداشته وكاملاً از جان ودل تسليم فرمان تو باشند. (سوره نساء، آيه65).

6 ـ هيچ مرد وزن مؤمن را در كارى كه خدا ورسولش حكم كنند اراده واختيارى نيست. (سوره احزاب، آيه36).

7 ـ وهر كس روى تسليم ورضا به سوى خدا آورده ونيكوكار باشد چنين كسى به محكم ترين رشته الهى چنگ زده. (سوره لقمان، آيه22).

8 ـ چه كسى در جهان، از آن كس كه خلق را به سوى خدا خواند ونيكوكار گرديد وهمى به عجز ولابه گفت كه من تسليم خدايم، بهتر ونيكوكارتر است. (سوره فصّلت، آيه33).

9 ـ سوره حجرات، آيه13.

10 ـ الدر المنثور، ج6، ص11.