7 ـ مسند احمد(8)

بنابر اين، رواياتى كه «اهل البيت» را به پنج تن آل عبا(عليهم السلام) تفسير كرده، هم از نظر تعداد در حدّ بالايى است و هم در كتب معتبر و دست اوّل اهل سنّت آمده است.

فخر رازى پيرامون مقدار اين روايات و ميزان اعتبار آن اعتراف جالبى دارد; ايشان در ذيل تفسير آيه مباهله (61 آل عمران) مى گويد:

واعلم ان هذه الرواية كالمتفق على صحتها بين اهل التفسير والحديث.


1 . الميزان مترجم، جلد 32، صفحه 178.

2 . صحيح مسلم، جلد 4، صفحه 1883، حديث 2424 (به نقل از پيام قرآن، جلد 9، صفحه 143).

3 . احقاق الحق، جلد 2، صفحه 503 .

4 . المستدرك على الصّحيحين، جلد2، صفحه 416 (به نقل از احقاق الحق، جلد 2، صفحه 504).

5 . السّنن الكبرى، جلد2، صفحه 149.

6 . الدّرّ المنثور، جلد 5، صفحه 198.

7 . شواهد التّنزيل، جلد 2، صفحه 10 تا 92.

8 . مسند احمد، جلد 1، صفحه 330، و جلد 4، صفحه 107 و جلد 6، صفحه 292 (به نقل از پيام قرآن، جلد 9، صفحه 144).

[ 167 ]

اين روايت (كه اهل البيت را تفسير مى كند) روايتى است كه دانشمندان اهل تفسير و حديث، همه اتّفاق بر صحّت آن دارند.(1)

نتيجه اين كه، رواياتى كه «اهل البيت» را تفسير مى كند از نظر مقدار واعتبار قابل گفتگو نيست. از ميان اين همه روايت، تنها به ذكر يك حديث، يعنى حديث كساء، قناعت مى كنيم.

حديث كساء به دو شكل نقل شده است: 1ـ مفصّل 2ـ مختصر.

حديث مفصّل كساء، كه معمولا براى شفاى بيماران و حلّ مشكلات و برطرف شدن گرفتاريها خوانده مى شود، متواتر نيست.

امّا حديث مختصر كساء متواتر است و مضمون آن چنين است:

«روزى مقدارى پارچه براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) آوردند، پيامبر به دنبال على و فاطمه و حسن و حسين(عليهم السلام)فرستاد، آنها به خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) رسيدند، حضرت آنها را زير آن پارچه قرار داد، سپس فرمود:

اَللّهُمَّ إِنَّ هؤُلاءِ أَهْلُ بَيْتي وَخـاصَّتي اَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ، فَنَزَلَ جِبْرَئيلُ «إِنَّمـا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً»

پروردگارا ! اينان اهل بيت من هستند، پليدى را از آنان دور كن. سپس جبرئيل نازل شد و آيه تطهير را آورد.

در كتب اهل سنّت در ذيل اين روايت جمله زير نيز آمده است: «امّ سلمه جلو آمد و از پيامبر اجازه خواست كه او هم زير آن پارچه قرار گيرد و به آن جمع بپيوندد، پيامبر فرمود: «تو آدم خوبى هستى ولى اينجا، جاى تو نيست.(2)»

در حديث ديگرى همين جريان براى عايشه نيز نقل شده است.(3)

نتيجه اين كه، طبق اين روايت، اهل البيت پنج تن آل عبا(عليهم السلام) هستند.


1 . تفسير فخر رازى، جلد8، صفحه 80 .

2 . شواهد التّنزيل، جلد 2، صفحه 24 و 31.

3 . شواهد التّنزيل، جلد 2، صفحه 37 و 38.

[ 168 ]

سؤال : فلسفه اين كار چه بوده است؟ چرا پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) آنها را به زير پارچه برد و آن جمله زيبا را در مورد اهل البيت خويش فرمود؟ چرا به امّ سلمه و عايشه اجازه نداد به زير آن پارچه بروند؟

جواب : هدف پيامبر(صلى الله عليه وآله) از اين تشريفات و ريزه كاريها، جدا سازى است. حضرت مى خواهد اهل البيت را بشكلى معرّفى كند كه هيچ گونه اشكالتراشى امكان پذير نباشد و كمترين ابهام و اجمالى باقى نماند، تا ديگران در آن زمان و زمانهاى بعد دانسته يا ندانسته، اهل البيت را به اشخاص و افراد ديگرى تطبيق ندهند.

بدين جهت حتّى به اين تشريفات هم اكتفاء نمى كند، بلكه طبق روايت عجيبى كه در منابع مختلف، از جمله شواهد التّنزيل، آمده است (به نقل از انس بن مالك، خادم مخصوص آن حضرت) مى خوانيم: آن حضرت پس از اين ماجرا هر روز بعد از اذان صبح و قبل از اقامه نماز جماعت جلوى خانه على و فاطمه مى ايستاد و اين جمله را تكرار مى كرد:

اَلصَّلاةَ يـا أَهْلَ الْبَيْتِ. «إِنَّمـا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتَ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً»

اى اهل بيت پيامبر! هنگام نماز صبح است. سپس آيه تطهير را تلاوت مى فرمود.

و اين كار را براى شش ماه مداوم و پى در پى تكرار مى كرد!(1)

روايت فوق از ابو سعيد خدرى نيز نقل شده و ايشان مى گويد:

«پيامبر هشت ماه پى در پى هر روز صبح اين كار را انجام مى داد!»(2)

شايد پيامبر بيش از مدت مذكور اين كار را انجام داده باشد، ولى انس بن مالك بيش از شش ماه و ابوسعيد خدرى بيش از هشت ماه پى در پى نديده باشند.(3)


1 . شواهد التّنزيل، جلد 2، صفحه 11 و 12 و 13 و 14 و 15.

2 . شواهد التّنزيل، جلد 2، صفحه 28.

3 . مدّت نُه ماه نيز از ابو سعيد خدرى نقل شده است. به شواهد التّنزيل، جلد 2، صفحه 29 مراجعه كنيد.

[ 169 ]

بنابر اين، هدف پيامبر از اين امور جداسازى اهل البيت از ديگران و تعيين مصداق روشن و كامل و منحصر به فرد آن است كه حقيقتاً بطور تمام و كمال اين جداسازى را انجام داد، بگونه اى كه در هيچ مورد ديگرى سراغ نداريم كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)مطلبى را اينقدر تكرار نموده و بر آن پافشارى كند. آيا با اين همه تأكيدات و توصيه ها و توضيحات بى انصافى نيست كه بگوئيم اهل البيت غير از پنج تن آل عبا هستند و تفسيرهاى نادرستى ارائه دهيم؟!

راستى چرا در مطالبى چنين روشن و واضح كه همچون روز روشن، آشكار است، برخى به بيراهه رفته اند و خود و ديگران را گرفتار ساخته اند؟

جواب اين سؤال نيز واضح است و آن اين كه: تفسير به رأى و پيشداورى حجابى ضخيم بر چشم و گوش آنها افكنده است. ضخامت اين حجاب متأسّفانه آنقدر زياد است كه روز روشن را هم نمى توانند باور كنند! و يا نمى خواهند بپذيرند!

پروردگارا ! ما همواره نيازمند هدايت و راهنمايى تو هستيم. ما را لحظه اى از انوار هدايتت محروم مفرما!

بارالها! ما را از تفسير به رأى و پيشداورى، مخصوصاً در آستان قرآن مجيد و معارف دين برهان، و در رسيدن به حقيقت ياريمان فرما!

* * *

 

پاسخ به چند سؤال

 

سؤالات مختلفى پيرامون آيه تطهير مطرح شده است، كه چند نمونه آن را مطرح نموده، به پاسخ آن مى پردازيم:

سؤال اوّل : حدّاكثر چيزى كه آيه تطهير دلالت بر آن دارد، عصمت اهل البيت، يعنى على، فاطمه، حسن و حسين(عليهم السلام) و در رأس آنها پيامبر(صلى الله عليه وآله) است، ولى آيه فوق هيچ ارتباطى به مسأله ولايت و امامت ندارد.

به عبارت ديگر، بحث ما پيرامون آياتى است كه دلالت بر ولايت و امامت

[ 170 ]

اميرالمؤمنين(عليه السلام) دارد و آيه فوق دلالت بر اين امر ندارد، بلكه نهايت چيزى كه دلالت دارد عصمت اهل البيت است. چرا به اين آيه استدلال كرده ايد؟

پاسخ : اگر مقام عصمت براى اهل البيت(عليهم السلام) ثابت شود، امامت هم همراه آن است; زيرا همانگونه كه گذشت، امام مطاع بى قيد و شرط است و اطاعت از امام بدون هيچ قيد و شرطى بر همه واجب است و اطاعت بى قيد و شرط براى غير معصوم ممكن نيست، پس امام بايد معصوم باشد. و از سوى ديگر اگر قرار شود امامى انتصاب يا انتخاب شود، با وجود معصوم نبايد به سراغ غير معصوم رفت.

خداوند در آيه 124 سوره بقره، كه در مورد حضرت ابراهيم(عليه السلام) است، در مقام پاسخ به تقاضاى امامت حضرت ابراهيم(عليه السلام) و پس از اين كه آن حضرت امتحانات سخت و مشكلى را پست سر مى گذارد، او را به امامت نصب مى كند، و پس از وصول به پيامبرى و اولوالعزمى و خليل الرّحمن بودن، منصبى بالاتر به نام امامت به او مى دهد. ولى در مقابل تقاضاى آن حضرت براى استمرار امامت در نسل و ذريّه اش مى فرمايد:

«لا يَنالُ عَهْدى الظَّالِمينَ; عهد امامت من به ظالمين نمى رسد

و بدينسان عصمت را جزء لاينفكّ امامت مطرح مى كند و كسانى كه حتّى قبل از امامت آلوده به ظلم شده اند را شايسته امامت نمى داند.

سؤال دوم : قبول داريم كه هر امامى بايد معصوم باشد; ولى آيا هر معصومى امام است؟ مگر حضرت زهراء(عليها السلام) معصوم نبود، پس چرا امام نشد؟

پاسخ : عصمت در ميان زنان ملازم با امامت نيست; ولى در بين مردان ملازم است ولهذا معصومى غير از پيامبران و ائمّه(عليهم السلام) در بين مردان جهان سراغ نداريم!

سؤال سوم : در مباحث قبل گفته شد كه اختلاف ضميرهاى آيه تطهير با آيات قبل و بعد آن، كه در مورد زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شده است، سبب مى شود كه مخاطب آيه تطهير اشخاصى ديگر غير از همسران پيامبر باشند، در حالى كه شبيه اين اختلاف ضميرها را در داستان فرزند دار شدن حضرت ابراهيم(عليه السلام) در كهولت سن داريم، ولى در عين حال همسر آن حضرت هم مخاطب آيه هست. در آيه 73

[ 171 ]

سوره هود مى خوانيم:

قـالُوا أَتَعْجَبينَ مِنْ أَمْرِ اللهِ رَحْمَتُ اللهِ و بَرَكـاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ

(فرشتگان) گفتند: «آيا از فرمان خدا تعجّب مى كنى؟! اين رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است; چرا كه او ستوده و والاست.

طبق اين آيه، همسر حضرت ابراهيم مخاطب ضمير مذكّر «عليكم» مى باشد.

پاسخ : مخاطب جمله «اتعجبين» فقط همسر ابراهيم است، بدين جهت فعل بصورت مفرد مخاطب مؤنّث آمده است، ولى مخاطب «عليكم» تمام خانواده حضرت ابراهيم، از زن و مرد است، در حالى كه مخاطب آيه تطهير، طبق ادلّه اى كه گذشت، زنان پيامبر نمى توانند باشند، نه مستقلا و نه در كنار پنج تن آل عبا.

سؤال چهارم : اگر مخاطب آيه تطهير فقط پنج تن آل عبا(عليهم السلام) هستند، پس چرا اين آيه در لابه لاى آيات مربوط به همسران پيامبر قرار گرفته است؟

پاسخ : همانگونه كه علاّمه طباطبائى(1) و ديگران فرموده اند، آيات قرآن همگى با هم نازل نشده است، حتّى گاهى جمله هاى يك آيه نيز يك مرتبه نازل نمى گشت. بلكه آيات قرآن بر حسب نيازها و حوادث نازل مى شد; بنابر اين، امكان دارد كه داستان زنان پيامبر(صلى الله عليه وآله) در برهه اى از زمان مطرح شده باشد و به دنبال آن آيات مربوطه نازل گشته باشد و پس از مدّتى داستان اصحاب كساء و تقاضاى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) مبنى بر تطهير اهل البيت مطرح و به دنبال آن آيه تطهير نازل شده باشد و سپس آيات ديگر متناسب با ظروف خاصّ و حوادث مخصوصى نازل شده باشد. بنابر اين، لازم نيست تمام آيات قرآن پيوند خاصّى با يكديگر داشته باشند.

نتيجه، اين آيه تطهير هم دلالت بر عصمت پنج تن آل عبا(عليهم السلام) دارد و هم ولايت حضرت اميرالمؤمنين(عليه السلام) از آن استفاده مى شود.

* * *


1 . الميزان مترجم، جلد 32، صفحه 179.

[ 172 ]

 

 

 

 

[ 173 ]

 

 

 

آيات فضائل اهل البيت(عليهم السلام)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2

آيه مودّت

 

   قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى    وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَكُورٌ
«سوره شورى ، آيه 23»

[ 174 ]

 

 

[ 175 ]

 

آيه مودّت

 

 

 

 

آيه مودّت

 

 

 

قُلْ لاَ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَكُورٌ

 

(اى پيامبر ما!) بگو: «من هيچ پاداشى از شما بر رسالتم در خواست نمى كنم، جز دوست داشتن نزديكانم (=اهل بيتم)» و هر كس كار نيكى انجام دهد، بر نيكى اش مى افزاييم; چرا كه خداوند آمرزنده و سپاسگذار است.   «سوره شورى، آيه 23»

 

دورنماى بحث

 

دانشمندان عامّه در تفسير اين آيه نيز گرفتار پيشداوريها و تفسير به رأى شده اند و لهذا نظرات بسيار عجيبى ارائه داده اند، كه در ادامه بحث به آن خواهيم پرداخت; امّا دانشمندان شيعه در سايه مكتب اهل البيت تفسير روشن و خوبى ارائه كرده اند.

 

سيرى در آيات قبل

 

براى روشنتر شدن تفسير آيه مودّت، لازم است بحث اجمالى پيرامون آيه قبل، يعنى آيه 22 سوره شورى، و نيز صدر آيه مودّت كه در بالا ذكر نشده، داشته باشيم.

«وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلوُا الصَّـالِحاتِ» ـ پس از آن كه خداوند در آيات قبل سرانجام ستمكاران را بيان مى كند و آينده تاريك آنها را ترسيم مى نمايد، به ترسيم

[ 176 ]

آينده روشن مسلمانانى مى پردازد كه ايمان و عمل را با هم آميختند و تنها به شهادت بر يكتايى خدا و نبوّت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) قناعت نكرده، بلكه به دنبال آن در انجام كارهاى صالح و شايشسته پافشارى به خرج دادند. در اين آيه شريفه، ضمن ترسيم آينده مؤمنينى كه عمل صالح دارند به سه پاداش مهمّ آنها در سراى آخرت اشاره مى شود، كه هر كدام از ديگرى ارزشمند تر است:

1 ـ «فِى رَوْضـاتِ الْجَنّـاتِ» ـ اوّلين پاداش آنها اين است كه در جهان آخرت به هنگامى كه به بهشت وارد شدند در «رَوْضَـات الْجَنَّـاتْ» مسكن مى گزينند.

سؤال : «روضات الجنّات» كجاست؟

پاسخ : اگر سراسر قرآن را مطالعه كنيم، اين جمله را جز در آيه 22 سوره شورى نمى يابيم. عرب به باغهاى سرسبز، پر پشت، پر آب و با طراوت، «روضه» مى گويد، كه جمع آن «روضات» است.

البتّه گاهى به محلّ اجتماع آب هم اين كلمه اطلاق شده است، ولى منظور از «روضه» در اينجا همان معناى اوّل است. پس روضات الجنّات به معناى باغهاى بهشت است.

سؤال : با توجّه به اين كه سراسر بهشت بسان باغ سرسبز و خرّمى است، اين جمله «باغهاى بهشت» به چه معنا است؟

پاسخ : از جمله فوق استفاده مى شود كه علاوه بر خود بهشت، باغهاى مخصوصى وجود دارد كه متعلّق به بندگان خاصّ خداست.

نتيجه اين كه، اوّلين پاداش و امتياز مؤمنين داراى اعمال صالحه، «روضات الجّنات» است.

2 ـ «لَهُمْ مـا يَشـاءُوَن» مؤمنين داراى اعمال شايسته، علاوه بر اين كه در باغهاى مخصوص و ويژه بهشت سكنا مى گزينند، هر آنچه را هم بخواهند براى آنها فراهم مى شود. واقعاً در مورد نعتمهاى مادّى بالاتر از اين مسأله تصوّر نمى شود، كه انسان هر آنچه ميل داشته باشد و بخواهد به او بدهند!

3 ـ «عِنْدَ رَبِّهِمْ» ـ نعمتهاى بهشتى مخلوطى از نعمتهاى مادّى و معنوى است.

[ 177 ]

از نظر نعمتهاى مادّى، همانطور كه گذشت، مؤمنينى كه اعمال صالح دارند در بهترين وضعيّت هستند، و از نظر معنوى نيز چنين هستند; زيرا در جوار قرب خدا مى باشند، «عند ربّهم» هستند، همان مقامى كه در سوره آل عمران، آيه 169، براى شهداء نقل شده است. ولى اين كه منظور از «عند ربّهم» چيست؟ و چه بركاتى دارد؟ براى ما روشن نيست.

«ذلِكَ هُوَ الْفَضلُ الْكَبيرُ» ـ از آنجا كه عاليترين نعمتهاى مادّى و معنوى براى مؤمنين داراى اعمال صالح در بهشت آماده شده است، بدين جهت خداوند آن را «فضل بزرگ» ناميده است و هنگامى كه خداوند بزرگ چيزى را به عنوان «فضل كبير» توصيف كند، پيداست كه به قدرى عظمت دارد كه هر چه فكر كنيم از آن بالاتر است.

نتيجه اين كه، معيار بندگى خداوند دو چيز است; ايمان و عمل صالح. بنابر اين چيزهاى ديگر مانند علم و ثروت، مال و قدرت، اعتبار اجتماعى و مانند آن، زمانى ارزش محسوب مى شود كه در مسير ايمان و عمل صالح قرار گيرد.

«ذلِكَ الَّذِى يُبَشِّرُ اللّهُ عِبـادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلوُا الصَّـالِحـاتِ» ـ در اين آيه شريفه نيز تكرار مى كند كه «روضات الجنّات» و «لهم ما يشاءُون» و «عند ربّهم» چيزى است كه خداوند به بندگان مؤمن داراى اعمال صالحه بشارت داده است، تا رنجهاى طاعت و بندگى و مبارزه با هواى نفس بر آنان سخت جلوه نكند.

با توجّه به توضيح كوتاهى كه پيرامون آيه فوق داده شد، به شرح و تفسير آيه مودّت توجّه كنيد:

 

شرح و تفسير

 

مودّت اهل بيت، پاداش رسالت

 

«قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً» ـ بدون شك پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در راه ابلاغ رسالت خويش و انجام مأموريّتهاى الهى، رنجهاى فراوان و زحمتهاى زيادى متحمّل شد; ولى هرگز در مقابل اين كارهاى با ارزش از كسى طلب اجر و پاداش نكرد و

[ 178 ]

در مقابل برخى از مسلمانان كه به خدمت آن حضرت رسيدند و عرض كردند: «اگر مشكلات مالى پيدا شد اموال ما بدون هيچ گونه قيد و شرطى در اختيار تو مى باشد» آيه فوق نازل شد(1) كه پيامبر از هيچ كس در مقابل رسالت مزدى نمى طلبد.

«إِلاَّ الْمَوَدَّةَ في الْقربى» ـ پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) تنها يك چيز از مسلمانان، به عنوان اجر و مزد رسالت طلب كرد و آن «دوستى نزديكانش» بود.

نتيجه اين كه، پيامبر اسلام در مقابل زحمات بيست و سه ساله اى كه براى اسلام و مسلمانان كشيد يك چيز درخواست كرد و آن «مودّت قُربى» بود.

 

«قربى» كيانند؟

 

تمام بحث در اين آيه شريفه، پيرامون كلمه «قربى» و تفسير آن دور مى زند. راستى منظور از قربى چه كسانى هستند، كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) دوستى و مودّت آنها را به عنوان اجر و مزد رسالت از مسلمانان خواسته است؟

بعضى از دانشمندان و مفسّران خيلى ساده از كنار اين آيه شريفه گذشته اند و به خويش زحمت تأمّل و تفكّر نداده اند و يا چون با پيشداوريهاى آنان هماهنگ نبوده، چنين وانمود كرده اند! در حالى كه آيه شريفه عمق زيادى دارد. براى پى بردن به عظمت آيه و آنچه در آن مطرح شده است، همين مسأله را از زبان ساير پيامبران(عليهم السلام)در قرآن مجيد جستجو مى كنيم.

اگر سرى به سوره شعراء بزنيم، خواهيم ديد كه مسأله اجر و مزد رسالت قبل از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)از زبان پنج تن از پيامبران بزرگ ديگر، حضرت نوح، هود، صالح،  لوط، و شعيب(عليهم السلام)، نيز مطرح شده است. ولى آن بزرگواران هيچ اجر و مزدى، حتّى دوستى نزديكان خويش را طلب نكرده اند! تمام اين بزرگواران فرموده اند:


1 . تفسير نمونه، جلد 20، صفحه 402.

[ 179 ]

وَمَـا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر إِنْ أَجْرِىَ إِلاّ عَلَى رَبِّ الْعـالَمِينَ(1)

من براى اين دعوت (و رسالت) هيچ اجر و مزدى از شما نمى طلبم، اجر من تنها بر پروردگار عالميان است!

راستى چطور اين پيامبران هيچ گونه اجر و مزدى در خواست نكرده اند، ولى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) «دوستى نزديكانش» را به عنوان اجر و مزد رسالت خويش مطرح كرده است؟

آيا مقام پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) بالاتر بوده، يا مقام ساير پيامبران الهى(عليهم السلام)؟ بدون شك خاتم الانبياء، حضرت محمّد مصطفى(صلى الله عليه وآله) افضل از تمام انبياء بوده است و لهذا در روز قيامت هر پيامبرى فقط شاهد بر امّت خويش است، ولى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)شاهد و گواه بر تمام گواهان و شاهدان مى باشد (فَكَيْفَ إِذا جِئْنا مِنْ كُلِّ اُمَّة بِشَهيد وَجِئْنـا بِكَ عَلى هـؤُلاءِ شَهيداً(2)).

راستى مسئله پيچيده تر و مشكل تر شد! چطور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) كه برترين پيامبر خداست اجر و مزد رسالت مى طلبد، در حالى كه هيچ يك از پيامبران الهى گذشته اجر و مزدى نطلبيده اند؟!

حقيقتاً آيه قابل بحث و تأمّل و دقّت است، هر چند متأسّفانه برخى بسيار ساده از كنار آن گذشته اند، تا دچار عذاب وجدان نشوند و از شلاّق هاى بيدار باش وجدان فرار كنند!

سؤال : هدف پيامبر(صلى الله عليه وآله)از اين اجر و مزد چه بوده است. آيا اين اجر و مزد را صرفاً براى خود مى خواسته; يا در اين تقاضا هم، اهداف مقدّس ديگرى نهفته است كه سود آن به مردم و مسمانان بازگشت مى كند؟

پاسخ : براى روشن شدن اين پرسش لازم است دو آيه ديگر از قران مجيد را در كنار آيه مودّت بنهيم، تا آيات قرآن يكديگر را تفسير كنند.


1 . سوره شعراء، آيات 109، 127، 145، 164 و 180. اين مطلب از قول آن پيامبران بزرگوار(عليهم السلام) در ساير آيات قرآن نيز نقل شده است.

2 . سوره نساء، آيه 41.

[ 180 ]

1 ـ در آيه شريفه 47 سوره سبأ مى خوانيم:

قُلْ مـا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْر فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِىَ اِلاّ عَلَى اللهِ وَهُوَ عَلى كُلِّ شَيْء شَهيدٌ;

(اى پيامبر اسلام!) بگو: «هر اجر و پاداشى از شما خواسته ام (مودة قربى) براى خود شماست; اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چيز گواه است!

اين آيه شريفه تا اندازه اى ابهام ناشى از آيه مودّت را روشن كرد و معلوم شد كه پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز همچون ساير پيامبران هيچ اجر و مزدى براى خويش از مردم نخواسته است و مسئله «مودّت قربى» در حقيقت بخاطر خود مردم مطرح شده است!

2 ـ در آيه 57 سوره فرقان، كه در حقيقت مفسّر آيه 47 سوره سبأ است، و چگونگى فايده «مودّت قربى» را براى مردم روشن مى كند، مى خوانيم:

قُلْ مَـا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْر إِلاَّ مَنْ شـاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلى رَبِّه سَبيلا

(اى پيامبر اسلام) بگو: «من در برابر آن (ابلاغ آيين خدا) هيچ گونه پاداشى از شما نمى طلبم; مگر كسى كه بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزيند (اين پاداش من است).

آيه قبل نشان داد كه اجر رسالت سود شخصى براى پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) ندارد، بلكه فايده آن به خود مردم باز مى گردد و اين آيه نشان مى دهد كه اساساً طرح مسئله اجر رسالت، خود در راستاى استمرار اهداف رسالت است و در حقيقت سود آن به اصل آيين باز مى گردد.

نتيجه اين كه، مسأله «اجر و مزد رسالت» يك نفع و سود شخصى كه اختصاص به پيامبر اسلام داشته باشد نيست و آن حضرت نيز مانند ساير انبياء از مردم هيچ اجر و مزد شخصى طلب نكرده است، بلكه اجر رسالت، كه در آيه مودّت مطرح شده، در حقيقت باعث استمرار رسالت است. حال با توجّه به اين نكته كه «مودّت قربى» چنين ارزش فوق العاده اى دارد كه باعث اسمترار رسالت مى باشد، آيا بايد از كنار اين آيه شريفه به آسانى گذشت، تا مبادا پيشداوريها و اعتقادات باطل، دستخوش نوسان و تغيير شود؟!

[ 181 ]

تفسير «قربى » از منظر شيعه

 

علماءِ شيعه با تفكّر و دقّت در اين آيه شريفه بالاتّفاق معتقدند كه منظور از «قربى» اهل بيت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله)است. و بى شك «ولايت» استمرار رسالت و همسنگ و همطراز آن است. ولهذا اين اجر (مودّت قربى) متناسب آن كار (رسالت) مى باشد; علاوه اين كه، ولايت مردم را به سوى خداوند رهنمون مى شود.

اگر آيه مودّت را، طبق آنچه علما و مفسّران شيعه تفسير كرده اند، تفسير كنيم هم معناى آيه مودّت روشن مى شود وهم آيات ديگرى كه در ارتباط با اين آيه است واضح مى گردد و معلوم مى شود ارتباط بين آنها يك ارتباط منطقى و صحيح است. جالب اين كه در دعاى ندبه، كه يك دوره معارف الهى و مشحون از ولايت است، آيات سه گانه فوق مطرح شده و از آن نتيجه گيرى خوب و مناسبى شده و از ائمّه به عنوان راههاى منتهى به رحمت و رضوان الهى ياد شده است.

 

نظرات اهل سنّت پيرامون «قربى»

 

علماء اهل تسنّن تفسيرهاى مختلفى در اين زمينه ارائه داده اند، كه هيچ كدام متناسب با آيه نيست. به چند نمونه آن توجّه كنيد:

1 ـ از جمله گفته اند كه منظور از «قربى» محبّت و مودّت اهل بيت پيامبر است; ولى مودّتى خالى از ولايت و امامت و خلافت! و تنها علاقه ظاهرى به خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيت پاك آن حضرت!

امّا آيا مى توان اين دوستى ساده را همطراز رسالت دانست؟

آيا محبّت معمولى بدون ولايت و امامت، مى تواند اجر رسالت و معادل آن باشد؟

علاوه بر اين، چطور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تقاضاى اجر رسالت (به معنايى كه شما مى گوييد) كرده است؟ در حالى كه هيچ كدام از پيامبران پيشين چنين تقاضايى نداشتند، بلكه اجر خويش را از خدا مى خواستند. بنابر اين، تفسير فوق قابل پذيرش نيست.

[ 182 ]

2 ـ برخى ديگر «قربى » را به كارهاى نيك، كه انسان را به خداوند نزديك مى كند، تفسير كرده اند، بنابر اين «مودّت قربى » به معناى عشق به كارهاى خوب است; دوست داشتن نماز، روزه، حج، جهاد، صله رحم، احترام به بزرگان و ديگر كارهاى خوب، اجر و مزد رسالت محسوب مى شود!

3 ـ برخى گفته اند «فى» در آيه مودّت به معناى «لام» است، در اين صورت معناى آيه چنين مى شود: «اجر و پاداش رسالت من اين است كه مرا دوست داشته باشيد; چون خويشاوند شما هستم!» سپس شجرنامه مفصّلى براى اين منظور درست كرده اند و نسبت همه قبيله هاى عرب به پيامبر(صلى الله عليه وآله) را بيان كرده اند، كه همه بنوعى منسوب به پيامبر(صلى الله عليه وآله)بوده اند!

ولى اشكال اين تفسير روشن است; چون:

اوّلا : استعمال «فى» به معناى «لام» بسيار كم و نادر است و دليل و شاهدى بر اين كه در آيه فوق بدين معنى باشد نداريم.

ثانياً : دوستى شخصى پيامبر(صلى الله عليه وآله)همسنگ نبوّت و رسالت نيست، و مزد رسالت بايد متناسب با خود رسالت باشد.

آيا اين جمله كه: «مرا دوست داشته باشيد و اذيّت نكنيد چون خويشاوند شما هستم» همسنگ و همطراز رسالت است؟

آيا اين تفسير باعث اُفت معناى بلند آيه شريفه نمى شود؟

4 ـ تفسير ديگر، كه از تفسير فوق سست تر مى باشد، اين است كه: «خويشاوندان خود را دوست داشته باشيد; اجر رسالت پيامبر مودّت خويشاوندان خودتان است!» انسان دوست دارد باور نكند اين گونه تفاسير را افراد دانشمندى ارائه داده اند، ولى متأسّفانه چنين است!

بطلان اين نظريّه روشن تر از آن است كه احتياج به جواب داشته باشد. آيا دوستى خويشاوندان، همسنگ و همطراز با رسالت است؟ آيا مودّت اقرباء خويشتن، استمرار نبوّت محسوب مى شود؟!

آرى، هنگامى كه سطحى نگر باشيم و اسير پيشداوريهاى خود شويم، اينگونه

[ 183 ]

گرفتار اشتباهات واضح و آشكار مى گرديم.

آيا حقيقتاً اين تفسير و تفسير گذشته، تناسب و سازگارى با آيه شريفه دارد و يا اگر به دست كسى كه كمترين آگاهى از ادبيّات عرب دارد، داده شود بزودى نامأنوس بودن آن را متوجّه مى شود. بدين جهت خود اين دانشمندان هم اعتراف مى كنند كه اين نوع تفسيرها مجازى و غير حقيقى، يا از قبيل استثناء منقطع است، كه آن هم نوعى مجاز است!

چرا آيه قرآن را به شكلى تفسير كنيم كه گرفتار معناى غير حقيقى و مجازى شويم؟ چرا مودّت قربى را به ولايت و امامت تفسير نكنيم، كه از هر جهت با آيه محلّ بحث و ساير آيات مرتبط با آن هماهنگى دارد؟!

 

اعترافى ناخواسته!

 

از عجايب روزگار اين كه بسيارى از مفسّران اهل سنّت در ذيل اين آيه شريفه حديث مفصّل و طولانى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) پيرامون محبّت و مودّت اهل بيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند. هنگامى كه انسان اين حديث بلند و زيبا را مى خواند و اندكى در مضامين آن تفكّر و انديشه مى كند، اعجاب و حيرتش از آن تفسيرهاى بى اساس بيشتر مى شود!

به اين روايت، كه دقيقاً از تفسير فخر رازى نقل شده، توجّه فرمائيد:

«نَقَلَ صـاحِبُ الْكَشّـافِ(1) عَنِ النَّبِىِّ(صلى الله عليه وآله); نويسنده كتاب تفسيرى «الكشاف»، زمخشرى، از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) روايتى نقل كرده است»

وى در اين روايت، دوازده جمله پرمحتوى از رسول اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل مى كند:

1 .   مَنْ مـاتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد مـاتَ شَهيداً

هر كس با عشق و علاقه و محبّت اهل بيت پيامبر اسلام(عليهم السلام) از دنيا برود، در صفّ شهيدان است.


1 . اين روايت در تفسير كشّاف، جلد4، صفحه 220 و 221 آمده است.

[ 184 ]

آيا اين محبّت يك محبّت عادى عارى از ولايت و امامت است؟

اگر مودّت و محبّت عادى باشد، چنين شخصى در صف شهيدان قرار مى گيرد؟

يا منظور از چنين محبّتى، كه انسان را آن قدر ترقّى مى دهد كه در صف شهيدان قرار مى گيرد، محبّت توأم با ولايت و امامت است؟

2 .   أَلا وَمَنْ مـاتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمّد ماتَ مَغْفُوراً لَهُ

(اى مردم!) آگاه باشيد: كسانى كه با محبّت و عشق آل محمّد(عليهم السلام) بدرود حيات بگويند آمرزيده و بخشوده خواهند بود.