...ويـهـلك الاءشـرار و يـبـقـى الاءخـيـار و لا يـبـقـى مـن يـبـغـض اءهل البيت .
يـعـنـى :.(685) .. و آن اصـلاحـگـر بـزرگ ، شـرارت پـيشه ها را از ميان برمى دارد و شـايـسـتـگـان و نـيكان را باقى مى گذارد و كينه توزان نسبت به خاندان وحى و رسالت باقى نخواهند ماند.
و نيز در بيان ديگرى از امام مهدى عليه السلام فرمود:
... و لا نترك بدعة الا اءزالها و لا سنة الا اءقامها....(686)
يـعـنـى : آن پـيـشـواى الهـى تـمـامـى بـدعـتها را نابود مى سازد و همه سنتها و شيوه هاى پسنديده را زنده و بر پا مى دارد.
تربيت در عصر امام مهدى عليه السلام
از واقـعـيـتـهـاى تـرديـدنـاپـذيـر ايـن اسـت كـه انـسـان در هـمـه ابـعـاد، قـابـل تـربـيـت و سـازنـدگـى و بـرازنـدگـى اسـت و هـنـگامى كه برنامه هاى تربيتى بـراسـاس ارزشـهـاى والاى اخـلاقـى و انـسـانـى تـنـظـيـم گـردد، بـشـريـت راه اعـتدال و درستى را بر خواهد گزيد و درون و برونش پسنديده خواهد شد و در راه و روش شـايـسـتـه و سـتـوده اى گـام خـواهـد سـپـرد. امـا هـنـگـامـى كـه بـرنـامـه هـا و عـوامـل تـربـيـتـى ، فـاسـد و نـاصـالح بود و براساس ضدارزشها استوار گردد، بى ترديد نتيجه معكوس خواهد داد و انسان به راه تباهى خواهد رفت .
تـربـيـت ، حـتى در فطرت و غريزه و تمايلات و خواسته هاى روانى نيز اثر مى گذارد همانگونه كه بر تقليدها و عادتها اثر مى گذارد.
هـنـگـامـى كـه حـيـوانـات اهـلى تـا وحـشـى و درنـده ، قـابـل تـربـيـت بـاشـنـد، انـسان كه از بسيارى از پديده ها برتر و شايسته تر است و بـخـاطـر ارزانـى شـدن مـوهـبـت عـقـل و درك و بـيـان ... بـر آنـهـا بـرتـرى دارد، چـگـونه قابل تربيت نباشد؟
بـنـابـراين ، براساس تربيت است كه جامعه ، راه صلاح و فلاح را در پيش مى گيرد يا راه تـباهى و فساد را به سعادت و نيكبختى پر مى گشايد يا به شقاوت و نگون بختى سقوط مى كند. به حق و عدالت راه مى جويد يا به انحراف و بى راهيها.
وسايل و عوامل تربيت
دستگاهها و وسايل تربيت بسيار است :
1ـ كـانـون خـانـه و خـانـواده كـه كـودك در آن ديـده بـه جـهـان مـى گـشـايـد يـك كانون و عامل تربيتى است و در جهت دهى و رهبرى كودكان اثر عميقى دارد.
2ـ پـس از خـانـه ، نـقـش مـدرسـه اسـت كـه كـودك بـا ورود بـدانـجـا مـراحـل نـخـسـتـيـن دانـش و فـرهـنـگ را از آمـوزگـاران خـويـش ‍ دريـافـت مـى دارد و هـر چـه مـراحـل مـخـتـلف عـلمـى را طى مى كند سطح مطالعه و فرهنگ و آگاهيهاى او بالا مى رود تا سرانجام به عاليترين مراحل و مدارج علمى و فكرى مى رسد.
در تـمـام ايـن مـراحـل بـا عـلوم و دانـشـهـا آمـيـخـته مى گردد و منسجم مى شود و تاءثير مى پذيرد.
3ـ عـامـل و دسـتـگـاه تـربـيـتـى ديـگـرى كـه بـا آن دو دسـتـگـاه تـربـيـتـى هـمـگـام است ، عامل محيط و جامعه است .
آن كـودكـى كـه در جـامـعـه دروغ پـرداز و كـلك بـاز، بـى پـروا و بى بند و بار، دزد و خـيـانتكار و يا در جامعه دين باور و امانتدار و برخوردار از حيا و درستكارى زندگى كند، طـبـيـعـى است كه با توجه با جو جامعه صالح و ناصالح خود هماهنگ مى گردد و هر كدام بسان جامعه خويش مى شود.
4ـ از مـهـمـتـرين عوامل و وسايلى كه در سازندگى و اصلاح جامعه و يا تباهى آن اثر مى گذارد، رسانه هاى گروهى و دستگاههاى تبليغاتى جامعه ، همچون : روزنامه ها، مجلات ، راديو، تلويزيون و فيلمهاى گوناگون است .
پس از اين نگرش گذرا به عوامل تربيت و سازندگى ، خاطرنشان مى گردد كه امام مهدى عـليـه السـلام كـه در انـديـشـه اصـلاح جـامـعه جهانى است و مى خواهد جامعه اى براستى اسـلامـى پـى ريزى نموده و آن را به ارزشهاى والاى انسانى و قرآنى آراسته سازد، در ايـن راه نـاگـزيـر اسـت كه از وسايل و عوامل تربيتى بهره گيرد و آموزش هاى تربيتى صحيح و سازنده خويش را بوسيله اين وسايل و تجهيزات ، به گوشها برساند. از اين رو، مـدارس و آمـوزشـگـاهـها را، فرهنگ و تعاليم انسان ساز اسلام اداره و رهبرى مى كند و راههاى تعليم و تربيت در همه مراحل از شيوه ها و برنامه هاى اسلامى بهره ور مى گردد و وسـايـل ارتـبـاط جـمعى بطور كامل ، شايسته و مفيد و ثمربخش مى شوند و از چارچوب مقررات و ارزشهاى اسلامى ، تجاوز نمى كنند.
اشاره شد كه امام باقر عليه السلام در اين مورد فرمود:
...تـؤ تـون الحـكـمـة فى زمانه حتى اءن المراءة تقضى فى بيتها بكتاب الله و سنة رسوله ....(687)
زندگى اقتصادى در عصر امام مهدى عليه السلام
شـايـد بـتـوان گـفـت از مـهـمـتـريـن مـشـكـلات حـيـات انـسـان ، مشكل اقتصادى و معيشتى و مسايل مربوط به آن ، همچون فقر، گرانى ، محدوديت تجارت و داد و ستد، تورم ، ناتوانى اقتصادى ،توليد كم و تقاضاى بسيار و مسايلى از اينگونه كه ستد، تورم ، ناتوانى اقتصادى ، توليد كم و تقاضاى بسيار و مسايلى از اينگونه كـه بـيـشـتـر آنـها از ثمرات شوم اقتصاد ضد اسلامى حاكم بر جهان و بويژه كشورهاى اسلامى است .
آرى ! ايـن اقـتـصـاد ضـد اسـلامـى و ظـالمـانـه اسـت كه به بحرانهاى اقتصادى در جوامع انـسـانـى مـنـجـر مـى شـود و ايـن بـخـاطـر سـركـوبـى مـردم و پـايـمـال سـاخـتـن آزاديـهـا، مـسـدود سـاخـتـن راهـهـاى مـعـيـشـت بـراى مـردم ، تحميل ماليات سنگين و تصاعدى بر توده ها و محروم ساختن بندگان خدا از مواهب زندگى و بـركـات و نـعمتهايى است كه خداوند آنها را به بندگانش ارزانى داشته و براى آنان مباح ساخته است .
شـايسته است فراموش نكنيم كه بيشتر جناياتى كه در جهان رخ مى دهد، از فقر و نياز و فـلاكـت سـرچـشـمـه مـى گـيـرد و بـيـشـتـر درگـيـريـهـا در جـوامـع انـسـانـى از مـسـايـل مـادى و مـنـافع مالى ناشى مى شود. و همينگونه بيشتر درگيريهاى خانوادگى و بيشتر بيماريها از بلاى اجتماعى فقر و سوءتغذيه است كه آن نيز از نتايج شوم فقر و بينوايى است .
بـيـشـتـر جـوانـان بـخـاطـر فـشـار فـقـر و نـيـاز، از تـشـكـيـل خانواده سرباز مى زنند و بسيارى از خانواده ها از فشار فقر و عدم امكانات به تجديد نسل رضايت مى دهند. و اگر بگوييم كه بيشتر مردمى كه مى ميرند قربانى فقر و فلاكتند، سخنى به گزاف نگفته ايم .
آرى ! اگر بخواهيم ضايعات و زيانهاى برخاسته از فقرا را در جامعه انسانى بشمارى سـخـن بـه درازا مـى كـشـد و شـكـل كـتـاب تـغـيـيـر مـى يـابـد هـمـينگونه اگر بخواهيم از مسايل اقتصادى و ابعاد گوناگون آن بحث كنيم ، كتاب از موضوع اصلى خويش خارج مى شود، به همين جهت سخن را بدين گونه خلاصه مى كنيم .
از جـمـله اصـلاحـات گـسترده و طرحهاى بزرگى كه امام مهدى عليه السلام بدان قيام مى كند مساءله حل مشكلات اقتصادى در خانواده بزرگ بشرى است و اين كار بزرگ و برنامه عـظـيـم از راه پـيـاده كـردن مـقررات عادلانه و رهايى بخش و زندگى ساز اقتصاد اسلامى خواهد بود و از مهمترين و كارسازترين بندهاى آن عبارتند از:
1- مباح اعلان كردن بهره ورى شايسته و عادلانه و سازنده از مواهب و نعمتهايى كه خداوند براى انسان پديد آورده است .
2ـ اعطاى آزاديهاى گوناگون در امور اقتصادى و اجتماعى و فكرى و صنعتى و براساس حق و عدالت اسلامى .
3ـ بهره ورى از مواهب و امكانات و نيروهاى طبيعت و فرصت و ميدان دادن به دستها، مغزها و انـديـشـه هـاى تـوانـا و سـازنـده و مـبـتـكـر بـراسـاس عقل و انديشه .
براى روشن شدن مطلب مثالهايى ترسيم مى گردد:
1ـ در دريـاهـا و نهرهاى بزرگ دنيا، ميلياردها ماهى از انواع گوناگون آن كه بهره ورى از آنـان حـلال اسـت ، زندگى مى كنند. ما در دو نهر (دجله ) و (فرات ) در عراق ديده ايم كه انواع ماهيان همانند سيل آب در حركتند.
مـاهـى عـلاوه بـر ايـنكه غذاى لذيذ و مفيدى است ، براى بسيارى از بيماريهاى كشنده نيز، داروى شـفـابـخـش و مـنـاسـبـى اسـت و اتـفـاقـا بـصـورت سـرسـام آورى قابل تكثير و پرورش است كه اگر درست عمل شود از انقراض و تمام شدن آن نبايد وحشت داشت چرا كه نهرها به درياها مى پيوندند و برخى درياها به يكديگر.
امـا بـا وجود فراوانى اين ماده غذايى و دارويى و اين متاع تجارتى ، دولتها براى صيد آن ، مـقـررات دست و پاگير و سختى وضع مى كنند كه همين مقررات باعث كاهش بهره ورى مردم از اين نعمت خدا و منابع غذايى است و به بالا رفتن قيمت آن منجر مى گردد.
حـكـومـتـها به افراد خاصى اجازه صيد ماهى و بهره ورى از اين نعمت الهى را مى دهند و در برابر اين اجازه انحصارى و رسمى ، ماليات سنگين و شرايط بسيارى مى نهند. به همين جهت قيمت ماهى حتى در شهرها و كشورهاى ساحلى و كرانه هاى نهرها و شطها نيز، بالاست و بيشتر فقرا و محرومان از اين نعمت الهى ساخته است .
خدا در قرآن مى فرمايد:
الله الذى سخر البحر لتجرى الفلك فيه باءمره و لتبتغوا من فضله .
يـعـنـى :(688) خـدا، هـمـان كـسى است كه دريا را براى شما مسخر ساخت تا به امر او كـشـتـى در پـهـنـه امـواج آن جـريـان يـابـد و شـمـا از فضل و بخشايش او بجوييد.
و مى فرمايد:
(... و سخر لكم الاءنهار. )(689)
يعنى : و خداست كه نهرها را مسخر شما ساخت .
و مى فرمايد:
و هو الذى سخر البحر لتاءكلوا منه لحما طريا....(690)
يـعـنى : و او خدايى است كه دريا را براى شما مسخر ساخت تا از آن گوشت تازه (همچون گوشت ماهيان ) تغذيه نماييد....
و مى فرمايد:
و مـا يـسـتـوى البـحـران هـذا عـذب فـرات سـائغ شـرابـه و هـذا مـلح اجـاج و مـن كل تاءكلون لحما طريا و تستخرجون حلية تلبسونها....(691)
يـعنى : اين دو دريا مساوى نيستند، اين دريا، آبش گوارا و شيرين و نوشيدنش گوارا است و اين يكى شور و تلخ و گلوگير است ، اما از هر دو، گوشت تازه مى خوريد....
و مى فرمايد:
احل لكم صيد البحر و طعامه متاعا لكم و للسيارة ....(692)
يـعنى : صيد دريا و طعام آن براى شما حلال گرديد تا شما و مسافران از آنان بهره ور گريد....
اگر براستى حكومتها به مردم اجازه بهره ورى از اين منابع حياتى را مى دادند و خود در كـنـار ايـن بـهـره ورى مـردم ، بـه وظايف خويش عمل مى نمودند، بى ترديد قيمت گوشت ، قـوس نـزولى مى پيمود و بسيارى از مردم از اين راه بهره ور مى شدند و دولتها، نيازى به وارد ساختن گوشت يخ ‌زده از كشورهاى ديگر را نداشتند.(693)
از بـركـات عـصر ظهور در بعد اقتصادى اين است كه خيرات و بركات و نعمتها از هر سو فـرو مى بارد و به همه قشرها و طبقات جامعه مى رسد از جمله كارها اين است كه امام مهدى عليه السلام اين ممنوعيتهاى تحميلى و ظالمانه را بر مى دارد و به همگان اجازه مى دهد از ايـن ذخـاير و نعمتهايى كه خداوند براى بندگانش آفريده است در پرتو عدالت و آزادى بـهره گيرند. او اجازه مى دهد تا مردم از زمين و گنجينه ها و منابع و معادن آن و از زمينهاى حاصلخيز و مزارع استفاده كنند.
و بـديـن جهت است كه ثروتها فراوان و بركات چندين و چند برابر توليد مى گردد. و ديگر نه فقر گرسنگى مى ماند و نه سوء تغذيه ، محروميت و جرائم و جناياتى كه در سراسر جهان به سبب فقر و محروميت و گرسنگى و بيكارى در شبانه روز رخ مى دهد، در اين صورت فروكش مى كند.
اينك ترسيم برخى از روايات كه نشانگر زندگى اقتصادى امام مهدى عليه السلام است :
1ـ از پيامبر گرامى صلى الله عليه و آله است كه فرمود:
اءبـشـروا بـالمـهـدى ... و يـقـسـم المال صحاحا بالسوية ويملاء قلوب امة محمد غنى و يسعهم عدله ، حتى اءنه ياءمر مناديا ينادى : (من له جاجة الى ؟
فـمـا يـاءتـيـه اءحـد الا رجـل واحـد يـاءتـيـمـه فـيـسـاءله ، فيقول له المهدى : (ائت السادن حتى يعطيك .
فياءتيه ، فيقول :اءنا رسول المهدى اليك لتعطينى مالا.
فيقول :اءحث !
فيحثى ما لا يستطيع اءن يحمله فيلقى منه حتى يكون قدر مايستطيع اءن يحمله ، فيخرج بـه فـيـنـدم و يـقـول :اءنـا كـنـت اءجـشـع امـة مـحـمـد نـفـسـا كـلهـم دعـى الى هـذا المال فتركه ، غيرى .
فيرد عليه فيقول (السادن ): انا لا نقبل شيئا اءعطيناه ....(694)
يـعـنـى : به مهدى عليه السلام بشارتتان مى دهم ... او ثروتها را درست و بطور مساوى تـقـسـيـم مـى كـند و به بركت او غنا و بى نيازى دلهاى امت محمد صلى الله عليه و آله را لبـريـز مـى سـازد و عـدالت او همه را در برمى گيرد، تا آنجايى كه دستور مى دهد ندا كـنـنـده اى نـدا كـنـد كـه : (هـان ، اى مردم ! هر كس نياز مالى دارد بيايد و هر چه مى خواهد بگيرد. ) و جز يك نيازمند، كسى نمى آيد.
آن يـك نـفـر مـى آيد و امام مهدى عليه السلام به او مى فرمايد: (نزد خزانه دار برو تا آنچه مى خواهى به تو بدهد. )
نزد خزانه دار مى رود و مى گويد: (من از سوى امام مهدى عليه السلام آمدم ام ، تا به من كمك كنى و ثروتى به من بدهى . )
خزانه دار مى گويد: (آنچه مى خواهى برگير! )
و او آنـقـدر زر و سيم برمى دارد كه نمى تواند ببرد، مقدارى از آن را برمى گرداند تا بـتـوانـد حـمل كند و بقيه را مى برد. اما وقتى از خزانه دار دور مى شد پشيمان شده و مى گـويـد: (گـويى من حريصترين فرد از امت محمد صلى الله عليه و آله هستم . همه براى دريافت مال دعوت شدند اما جز من كسى نيامد. )
از اين رو نزد خزانه دار برمى گردد و زر و سيم را پس مى دهد اما خزانه دار نمى پذيرد و مى گويد: (ما چيزى را كه بخشيديم ، ديگر نمى پذيريم . )
2ـ و نيز آورده اند كه فرمود:
...فيجى ء اليه الرجل فيقول : يا مهدى ! اءعطنى ... فيحثى له فى ثوبه ما استطاع اءن يحمله .(695)
يعنى : مردى بسوى آن گرامى مى آيد و مى گويد: (سالار من ! به من كمك كن و ثروتى به من عطا كن . )
و آن حضرت آنقدر پول بر دامان او مى ريزد كه نمى تواند ببرد.
كشاورزى در عصر ظهور
هـمـه مـى دانـيـم كـه زراعـت و كـشـاورزى از مـنـابـع مـهـم ثـروت مـلى و از مـوارد اسـاسـى پاسخگويى به نيازهاى مادى جامعه و از وسايل تاءمين مواد غذايى در جهان انسان و حيوان اسـت و خـداونـد آب و خـاك را در اخـتـيار بشر نهاده است تا از امكانانت و بركات زمين بهره گيرد.
از ايـن رو در سـراسر كره زمين بويژه در رگه هاى خاصى از آن ، آب بر سطح يا درون آن جـريان دارد. و اين انسان است كه بايد آب را استخراج نموده و زمين را زير كشت بگيرد و نـهـال غـرس كـنـد و يـا دانـه هاى گوناگون در آن بيافشاند و آن را سيراب سازد. اين مسئوليت انسان است و اثرگذارى و اثرپذيرى متقابلى كه ميان خورشيد و هوا و آب و خاك رخ مـى دهـد از قـلمرو قدرت انسان خارج است و آنها در قلمرو قدرت آفريدگار هستى است كه اين خواص را در اين عناصر چهارگانه قرار داده است .
قرآن در اين مورد مى فرمايد:
اءفراءيتم ما تحرثون اءنتم تزرعونه اءم نحن الزارعون .(696)
اما با وجود بركات و نعمتهاى بسيار و فوايد سرشار كه مى توان از كشت و زراعت براى جـامـعه كسب كرد، باز هم ميليونها انسان از سوءتغذيه و كمبود مواد غذايى شكايت دارند و كودكان در بسيارى از كشورها بويژه آسيا و آفريقا، از گرسنگى جان مى سپارند.
بايد پرسيد كه : (آيا زمين خدا گسترده نيست و وسعت زراعت و كشت و كار ندارد؟ )
پاسخ اين است كه : چرا، زمين خدا وسيع و پهناور است .
آيـا آب ايـن مـاده حـيـاتى ، در زمين كم است و توان پاسخگويى به نيازهاى بشر و ديگر موجودات زنده را ندارد؟
پـاسـخ اين است كه : چرا، نه تنها چنين نيست بلكه ميليونها تن از اين ماده حياتى هر روز به هدر مى رود و انسان از آن استفاده نمى كند.
پس : عامل گرسنگى و كمبود مواد غذايى و گرانى قيمتها و ميوه ها چيست ؟
پاسخ اين است كه : تنها عامل كمبود گرسنگى تورم ، فقر، محروميت و بينوايى توده ها، دولتـهـا و حكومتهاى بيدادگرى هستند كه ميان انسان و منابع طبيعى و نعمتها و روزيهايى كـه آفـريدگار هستى براى بهره ورى بندگان آفريده است فاصله افكنده اند. و ثمره ايـن بـيـدادگـرى ، مـصـيـبـت و فـقـر، محروميت و گرسنگى ، گرانى و كاهش در ثروتها و نيروهاى انسانى و ميوه هاست كه بشر همواره از آنها رنج مى برد.
امـا هـنـگـامـى كـه امام مهدى عليه السلام ظهور مى نمايد، سيستم زراعى و كشاورزى بطور كـامـل دگـرگـون مـى گـردد و بـه بـهـتـريـن و زيـبـاتـريـن شكل و محتوا و برنامه شكوفا مى گردد.
اينك نمونه هايى از روايات در نشانگرى آن شرايط شكوهبار را از نظر مى گذرانيم :
1ـ امـام بـاقـر عـليـه السـلام در روايـتـى طولانى در اين مورد مى فرمايد: (آن اصلاحگر بـزرگ جـهـانـى سپس دستور مى دهد از كربلا و از پشت زيارتگاه امام حسين عليه السلام نهر عظيمى را حفر مى كنند و بوسيله آن آب را به كوفه و اطراف آن مى رساند و اين نهر تا نجف ادامه مى يابد و با استفاده از قدرت و نيروى برخاسته از اين آب خروشان انواع دستگاهها را بكار مى اندازند... )(697)
از ايـن روايـت اسـتـفـاده مـى شود كه امام مهدى عليه السلام به حفر بناى پلها و سدها بر شـطـهـا و رودخـانـه هـا بويژه ميان كربلا و نجف فرمان مى دهد و دستور مى دهد كه انواع دسـتـگـاهـهـا از جـمـله آسـيابها براى آسياب نمودن حبوبات نصب گردد تا هر كس بتواند بطور رايگان از آنها بهره گيرد.
تا آنجايى كه يك زن در كمال امنيت و آرامش هر گاه دلش خواست حبوبات و مواد غذايى مورد نياز خويش و خانواده اش را بطور رايگان با بهره ورى از آسيابها و دستگاههايى كه در مسير آب نصب شده است برطرف مى سازد.
بـه نظر مى رسد كه امام مهدى عليه السلام دستور مى دهد ميان كربلا و نجف نهرى عظيم بـراى احـيـاى كـشـاورزى و تـعـديـل آب و هـواى مـنـطـقه حفر نمايند. چرا كه اين منطقه به صـحـراهـا و بـيـابانها پيوسته است و هزاران كيلومتر از زمينهاى شرق و غرب و جنوب آن منطقه همچون بيابانهاى و مرزهاى آن با عراق و اردن و صحراى (نفود ) كه حدود آن به كـويـت و حـجـاز مـى رسـد و (ربـع خـالى ) و حـدود آن كـه (مـسـقط ) و (يمن ) است بصورت مطلوبى احيا و دگرگون مى گردد.
اين صحراها و بيابانهاى پهناورى كه جز اندكى از آنها بقيه خشك و خالى و بدون آب و علف است و از سكونت و كشت و زرع و آب و گياه تهى است به زودى پس از ظهور امام عصر عـليـه السـلام از آن نـهـر سـيـراب مـى گـردد و شـرايـط آن بـطـور كامل دگرگون مى شود.
روشن است كه اين نهر، از شط عريض و طويل و عميق فرات منشعب مى شود كه ميليونها تن آب در هر دقيقه در آن جريان دارد و سرانجام به خليج مى ريزد و به هدر مى رود.
بـا آن بـيـان و پـس از اجـراى ايـن طـرح عـظـيم آبرسانى و احياى زمينها و افشاندن انواع بـذرهـا و دانـه هـا و غـرس نـهـالها و درختان گوناگون و ساختن شهرها و مناطق مسكونى و زنده كردن و نشاط بخشيدن به منطقه آيا مى توان گسترده خيرات و بركات و نعمت رفاه و آسايشى را كه نصيب صدها ميليون انسان ساكن اين منطقه پهناور مى شود در ذهن ترسيم كرد؟
و آيـا مـى تـوان تـصور كرد كه چقدر جو لطيف مى گردد و آب و هوا دگرگون مى شود و بيماريها كاهش مى يابد و بيشتر مشكلات زندگى رخت بر مى بندد و آمار جرايم و جنايات ، قـوس نـزولى مـى پـيـمايد؟ چگونه بيكارى به صفر مى رسد و انواع مواهب و نعمتها و امـكـانـات زنـدگـى شـايـسته و در خور شاءن انسان به صورت وصف ناپذيرى كه اينك انديشه ها توان تصور آنها را ندارد گسترده و فراوان در دسترس مردم قرار مى گيرد؟
ايـنـها پرتويى از ثمرات و ره آوردهاى اين زندگى شكوفا و شكوهبار است . و تازه اين يـك نـقـطـه از نـقـاط بـى شـمـار گيتى است كه روح حيات در آن جريان مى يابد و از اين گـونـه طـرحها و برنامه هاى عمرانى در ديگر زمينهاى موات و ديگر دشتها و بيابانها و كويرهاى افتاده و خشك و سوزان در سراسر جهان اجرا مى گردد.
روشن است كه برنامه ريز و طراح اين طرحها و برنامه هاى زندگى ساز امام مهدى عليه السـلام است . و اوست كه دستور اجراى طرحها را با تدبير بى نظير و بدست خويش مى دهد اين بدان معنا نيست كه خود آن حضرت اين طرحها را بدست تواناى خويش پياده مى كند چـرا كـه نـيـازى هـم بـه ايـن كار نيست بلكه كافى است كه او دستورات لازم و آموزشهاى ضرورى را صادر و طرحها را بدون تشريفات و مانع تراشيهاى موجود در وزارتخانه و دسـتـگـاهـهـاى ادارى و اجـرايـى كـنـونـى و نـامـه هـاى متقابل تشريفاتى براى اجرا امضا مى كند و كارها هرگز بخاطر امضاى فلان كميسيون و يـا پـشـت گـردنـه هـا و مـوانـع در بـنـد كـنـدهـا و زنـجيرها و سيستم كاغذ بازى حاكم بر سـازمـانـهـاى ادارى كـه هـزاران مـشـكل در مسير زندگى و رشد و ترقى مردم ايجاد مى كند متوقف نمى شود.
و نـيـز لازم بـه يـاد آورى اسـت كـه احـيـاى زمـيـنها و رونق كشاورزى منحصر به آبيارى و سـيراب شدن آنها از نهرها نيست بلكه خداى جهان آفرين درهاى آسمان را بر روى زمينيان مى گشايد و خيرات و بركات آسمان را بسوى زمين فرو مى باراند.
با رواياتى كه ترسيم خواهد شد اين نكته روشنتر مى شود:
1ـ ابوسعيد خدرى از پيامبر گرامى (ص ) آورده است كه فرمود:
تـتـنـعـم امـتـى فـى زمـن المـهـدى - نـعـمـة لم يـتـنـعـمـوا مـثـلهـا قـط، ترسل السماء عليهم مدرارا و لاتدع الارض شيئا من نباتها الا اءخرجته .(698)
يـعـنـى : امـتـم در روزگـار ظـهـور مـهدى عليه السلام از نعمتهايى بهره ور مى گردد كه همانندش سابقه ندارد آسمان بركات خويش را پياپى بر آنان مى فرستد. و زمين تمامى گياهان و گلها و درختان خويش را براى آنان مى روياند.
2ـ و نيز فرمود:
يـخـرج فـى آخـر امـتـى المـهـدى يـسـقـيـه الله الغـيـث و تـخرج الارض نباتها و يعطى المال صحاحا و تكثر الماشية و تعظم الامة .(699)
يـعـنـى : در آخـرالزمـان در مـيـان امتم مهدى ، آن نجات بخش ملتها قيام مى كند خدا كران تا كـران قـلمـرو حـكـومـت جـهـانـى او را بوسيله باران سيراب مى سازد و زمين ، گياه و نبات خـويـش را مى روياند آن گرامى اموال عمومى را بطور عادلانه به مردم اعطا مى كند و به دامدارى و دامپرورى و رونق اقتصادى اهميت مى دهد و امت را تكريم نموده و عظمت مى بخشد.
3ـ و نيز فرمود:
و تزيد المياه فى دولته و تمد الانهار و تضاعف الارض اكلها.(700)
يـعـنـى ... آبـهـا در دولت او فـراوان مى گردد و زمين بركات خويش را چندين برابر مى سازد.
4ـ اميرمؤ منان عليه السلام ضمن روايت طولانى در اين مورد مى فرمايد:
و لو قـد قـام قـائمـنـا لانـزلت السـمـاء قـطـرها و لاخرجت الارض نباتها... حتى تمشى المراءة بين العراق و الشام لاتضع قدميها الا على النبات ...(701)
يعنى : هنگامى كه قائم ما قيام نمايد، آسمان باران رحمت خويش را فرو مى ريزد و زمين ، روييدنيهاى خود را مى روياند تا آنجايى كه زنى ميان عراق تا شام مى رود و پاى خويش را جز بر گل و گياه نمى گذارد.. چرا كه جاى پايى براى خود نمى يابد.
5ـ و نيز در روايتى از عصر حاكميت امام مهدى عليه السلام مى فرمايد:
و يـزرع الانـسـان مـدا(702) يـخـرج له سـبـعـمـاءئة مـد كـمـا قـال الله تـعـالى : كـمـثـل حـبـة انـبـتـت سـبـع سـنـابـل فـى كل سنبله ماءتة حبة والله يضاعف لمن يشاء.(703)
يعنى : انسان در عصر حاكميت جهانى آن حضرت هر آنچه از انواع دانه هاى زراعى بر زمين بيافشاند، هفتصد برابر، برداشت مى نمايد همانگونه كه خدا در قرآن مى فرمايد:
كمثل حبة انبتت سبع سنابل فى كل سنبله ماءتة حبة والله يضاعف لمن يشاء.(704)
يـعـنى : مثل آنان كه مالشان را در راه خدا انفاق كنند به مانند دانه هاى است كه از يك دانه هـفـت خوشه برويد و در هر خوشه اى صد دانه باشد. و خداوند براى هر كس كه بخواهد مى افزايد.
از روايـاتى كه از نظرتان گذشت روشن شد كه تمامى صحراها و دشتها و زمينهاى خشك و سوزان و تهى از كشت زرع و نهال و درخت ، پس از ظهور امام مهدى عليه السلام در اندك مـدتـى به مزارع سبز و خرم تبديل مى گردد. و بخاطر بارانهاى مفيد و پياپى و حفر و جارى ساختن نهرهاى پر آب كران تا كران زمين نشاط و طراوت بهاران به خود مى گيرد.
ريـزش بـارانـهـا بـصورت مفيد و ثمربخشى انجام مى گيرد، نه چون بارانهاى سيلاب خـيـزى كـه در بـرخـى كـشـورها گاه به گونه اى فرو مى ريزد كه با سيلاب مهيب خود شهرها و روستاها را ويران مى كند و مزارع را غرق و انسان و حيوان را نابود مى سازد.
و روشن است كه مردم در عصر ظهور در زراعت و غرس انواع درختان آزادند و در راه تلاش و سـازنـدگـى آنان موانع و خوانها و گردنهاى بازدارنده اى همچون مالياتهاى ظالمانه و مقررات ضد انسانى و اسلامى قرار نمى دهند؛ چرا كه اسلام به فرد و گروه تلاشگرى كه بخواهند زمينهاى موات را احيا كنند و آنها را به مزارع سرسبز و باغات پرميوه و شهر و روسـتاهاى آباد و آزاد تبديل سازند آزادى اعطا مى كند و كار آنان را جهان عنوان مى دهد، براى نمونه :
1ـ از پيامبر گرامى (ص ) آورده اند كه فرمود:
(من احيا ارضا مواتا فهى له . )(705)
يعنى : هر كس زمين مرده اى را زنده كند از آن خود اوست
2ـ و نيز فرمود:
مـن غـرس شـجـرا او حفر واديا لم يسبقه اليه اءحد او اءحيا اءرضا ميتة فهى له قضاء من الله ورسوله .
يـعـنـى : هر كس درختى را غرس كند يا نهرى پيش از ديگران حفر نمايد يا زمين مرده اى را زنده سازد، از آن اوست . اين حكم و داورى خدا و پيامبر است .
3ـ و امام باقر عليه السلام فرمود:
ايما قوم احيوا شيئا من الارض و عمروها، فهم اءحق بها و هى لهم .(706)
يـعـنـى : هـر گـروهـى قـطـعـه اى از زمين را احيا و آن را آباد سازد، بدانها شايسته تر و زيبنده تر است و آن زمين از احياگر آن است .
و روايـات ديـگـرى كه تصريح مى كند كه هر انسانى ، قطعه اى از زمين را احيا كند، ملك اوست ، مشروط بر اينكه پيش ‍ از آن ملك كسى نباشد. و زراعت و نهالهايى را نيز كه در آن كـشـت مى كند از آن اوست نه فئودالها و يا دولتها، همانگونه كه در كشورهاى ماركسيستى و... اينگونه بود. و امروز نيز در نقاط مختلف جهان ، ميليارها هكتار از زمينها همچنان در طى قـرون و اعـصـار وا افـتـاده و بـدون كـشت و زرع و بهره بردارى مانده است و يا اگر كشت گردد، محصول آن به جيب زمين داران ، سرازير مى گردد.
هـمـه ايـن بـيـدادگـريـهـا و حق كشيها، محصول قوانين ضد اسلامى و وارداتى از كشورهاى استعمارى است .
امـا هـنـگـامـى كـه امـام مـهـدى عـليـه السـلام قـيـام كـنـد ايـن مـقـررات ظالمانه و ساختگى و بـاطـل را از بـيـن مـى بـرد و انـسان به آزادى ، آن موهبت الهى خويش ، دست مى يابد. و در نـتـيجه ، در زمين خدا براى خويشتن كشت مى كند. و از بركات خاك انواع دانه ها و ميوه ها و محصولات زارعى را، براى حيات سعادتمندانه و رونق و رفاه زندگى خويش ‍ برمى دارد و نهايت فراوانى و رونق و آسايشى را كه انسانها بدان دست مى يابند، تنها خدا آگاه .
بدين سان به سبب كشت و زرع بسيار و سرشار شدن پستانها از شير، خيرات و بركات فـراوان چـنـد بـرابـر مـى گـردد. و نعمتها بصورت وصف ناپذيرى افزايش مى يابد و عمران و آبادانى چهره مى گشايد. و دامدارى و پرورش طيور و مرغدارى ، گسترش و رونق جديد و وصف ناپذيرى مى يابد.
حل مشكل مسكن در عصر ظهور
مشكل مسكن همواره از مشكلاتى است كه جامعه انسانى در روزگاران گذشته از آن رنج برده و امـروز نـيـز رنج مى برد. چرا كه اگر نگوييم بيشتر انسانها، مى توان گفت بيشى از آنـان به بحران مسكن گرفتارند. و عمر خويش را بناچار در خانه هاى محقر و يا اجاره اى سـپـرى مى كنند و پول و امكاناتى كه بتوانند براى سكونت خود و خانواده خويش ، خانه اى مناسب فراهم ساخته و با آسايش و آرامش و رفاه در آن زندگى كنند، ندارند.
ايـن مـشـكـل اسـاسى نيز بدبختانه از مشكلاتى است كه ثمره شوم قوانين ظالمانه و ضد اسـلامـى حاكم بر جامعه ها و تمدنهاست . چرا كه دولتها، آزادى اين موهبت الهى را در مورد مـسـكـن و مـحل زندگى ، از انسانها سلب نموده و سركوب مى كنند. و به اين انبوه عظيم از مـردم اجـازه نـمـى دهند جز با شرايط بى رحمانه و ماليات و عوارض سنگين و ظالمانه و غير اسلامى حتى در خارج از شهرها نيز خانه اى براى خود و خانواده خويش بسازند.
بـنـظـر مـى رسـد ثـمـرات و شـوم و تـاءسـفـبار و درد و رنجهايى كه از اين راه ، دامنگير خانواده ها و جامعه ها مى شود، نيازى به پرسش و پاسخ ندارد.
بـسـيـارى از جوانان به خاطر بحران مسكن ، دوران طراوت و شادابى عمر خويش را بدون تـشـكـيـل نـهاد مقدس و مسؤ ليت آفرين خانواده مى گذرانند كه اين شيوه زندگى ، خود ره آورد شـومـى هـمـچـون : ضـعـف مـبـانـى عـقـيـدتـى و اخـلاقـى ، انـحـرافـات جـنـسـى و تزلزل روانى و ديگر آفتها و كارها ناپسند را براى جامعه به بار مى آورد. و آنگاه پس از سـپـرى شـدن دوران طـلايـى جـوانـى تـازه ازدواج مـى كنند و ناگزير مى گردند عمر خـويـش را در يـك خـانـه اجـاره اى و يـا يـك طـبـقـه مـحـقـر و كـوچك با شرايط وخامت بارى بگذارنند كه اين نيز عوارض ويرانگرى در پى دارد.
از مـيـوه هـاى تـلخ بـحـران مـسـكـن و نداشتن محيط زندگى مناسب ، انواع بيماريها است كه بـخـاطـر تـنـفـس در يـك فـضـاى تـنـگ و نـامـنـاسـب دامـنگير انسانها مى گردد و نيز انواع درگـيريهاى خانوادگى و عقده هاى روانى از ديگر ره آوردهاى نداشتن مسكن مناسب و زيستن انبوهى ، در يك محيط كوچك و نامناسب است .
در ايـن شـرايـط اسـت كـه كـودكـان از بـازى و سـرگـرمـى و فـوتبال در محيط زندگى محروم مى گردند و به ناگزير براى بازى به خيابانها و كـوچـه ها و پاكها و گردشگاهها روى مى آورند. و چه بسا كه همين اوقات فراغت و بازى در مـحـيـطى دور از چشم پدر و مادر، به انحرافات فكرى و رفتارى آنان منجر مى گردد. زيـرا عـوامـل فـسـاد و تـبـاهـى و عـنـاصـر وابـسـته به جريانهاى گمراه كننده و احزاب و دسـتـجاتى كه در انديشه شكار جوانان بيگناه و كم تجربه اند، بيشتر در همين محيطهاى عـمـومـى بـراى صيد آنان انواع دامها را مى گشايند تا بدينوسيله آنان را به راه دلخواه خـويش سوق دهند. و نيز دهها مشكل اجتماعى و فردى و رنج و درد و جنايت ديگر كه همه ، ره آورد شوم بحران مسكن و نداشتن خانه مناسب است .
امـا در عـصـر ظـهـور و حـاكـمـيـت امـام عـصـر عـليـه السـلام ، ايـن مـشـكـل بـزرگ اجـتـمـاعـى و اقـتـصـادى نـيـز بـصـورت كامل حل مى گردد همانگونه كه در روزگار درخشان حكومت عادلانه و انسان ساز على عليه السـلام بـا تـدابـيـر ژرف و سـازنـده آن حـضـرت ، در مـدتـى كـوتـاه خـود بـه خـود حل شد.
تـاريـخ ، بـيـانـگـر ايـن واقعيت كه به بركت حكومت اميرمؤ منان عليه السلام و تدابير و طـرحـهـاى او، هـر انـسـانـى بـراى خـويـش صـاحـب خـانـه اى مستقل گرديد و مشكل مسكن بطور كامل حل شد.
يـك پـرسـش : (چـگـونـه امـام عـصـر عـليـه السـلام در دوران حـاكـمـيـت خـويـش ايـن معضل اجتماعى را حل مى كند؟ )
پـاسـخ : از راه تـطبيق و پياده كردن دقيق مقررات و قوانين زندگى ساز و سعادت آفرين اسلام .
اسلام بر اين انديشه رهنمون است كه :
(الاءرض لله و لمن عمرها. )
يعنى : زمين از آن خداست و پس از آن ، از آن كسى است كه آن را آباد سازد.
از ايـن رو هـر زمـيـن كه ملك ديگرى نباشد، هر انسانى مى تواند آن را احيا و آباد سازد. و پـس از آن مـرحـله بـه مـالكـيـت او در مـى آيد و هيچ قدرتى همچون دولت يا شهرداريها يا ديـگـران ، حـق جـلوگـيـرى و مـزاحـمـت و يـا دريـافـت ماليات و عوارض و پولهايى از اين قـبـيـل از او را نـدارنـد، چـرا كـه اسـلام مـالياتى جز آنچه در آيات قرآن و روايات بدان تصريح شده است ، ندارد.
ايـنـك بـا يـكـى از روايـات بيانگر حل بحران مسكن در حكومت امام مهدى عليه السلام است ، بحث را به پايان مى بريم :
امام صادق عليه السلام فرمود:
اذا قـام ال مـحمد... اتصلت بيوت الكوفة بنهر كربلا.(707) يعنى : هنگامى كه قـائم آل مـحـمـد صـلى الله عـليـه و آله قـيـام نـمـايـد، خـانـه هـاى شـهـر (كوفه ) به نـهـر (كـربلا ) متصل مى شود و شهر بقدرى گسترش مى يابد كه همه صاحب خانه مى شود.
بدينسان ، اين روايت ، بيانگر اين مطلب است كه مردم زمينهاى خشك و سوزان و بيابانهاى بـى آب و عـلف را احـيـا و آباد مى سازند و بصورت خانه هاى زيبا و پرشكوه و باغهاى پـرطـراوات در مـى آورنـد كه يك نمونه آن ، گسترش ‍ شايسته خانه هاى كوفه تا نهر كربلا مى باشد، آن هم با آن مسافت بسيارى كه اينك ميان آن دو شهر موجود است .
حل بحران بيكارى در عصر امام مهدى عليه السلام
مـشـكـل بـيـكـارى از بـلاهاى اجتماعى است و بطور آشكار و تاءسف بارى در سراسر جهان بصورت گوناگونى گسترش ‍ يافته است و از مشكلات پيچيده است كه بسيارى از مردم از رنـج مـى بـرنـد و آمـار آن بـصـورت دهـشـتـبـارى در حال افزايش است .
ايـن مـشـكـل اجـتـماعى آثار و ره آورد وخامت بارى در جامعه بر جاى مى گذرد و در دامان خود هـزاران ضـد ارزش و رذايـت اخـلاقـى و انـحـراف عـقـيـدتـى و عقده هاى روانى مى پرورد و جناياتى چون سرقت ، غارت و تجاوز را به ارمغان مى آورد.
بـيـكـارى باعث مى شود كه بسيارى براى وقت گذرانى به كوچه و بازار و رستورانها روى آورنـد بـه ناموس مردم نگاه كنند و به ياوه گويى و متلك پرانى و... به دختران و زنـان بـپـردازنـد و عـمـر خـويـش را در كـارهـاى بـى ثمره و زيانبار همچون : غيبت ، تهمت تراشى ، پرده درى و... تلف نمايند.
با اينكه اسلام ، سستى و تن پرورى و بيكارگى را سخت نكوهيده مى داند و همگان را به كار و تلاش و نشاط و تحرك فرا مى خواند، بدبختانه اين آفت در كشورهاى اسلامى نيز آشـكـار اسـت . و عـامـل آن نـيـز چـيـزى جز مقررات ضد اسلامى حاكم بر اين كشورها نيست . مـقـرراتـى كـه آزادى مـردم را در جـلوه هـا و ابـعـاد گـونـاگـون سركوب مى كند و جز با شرايط سخت و مالياتهاى سنگين و قيد و بندهاى اسارتبار، اجازه كار و تجارت و... به مردم نمى دهد.
در بـرخـى از كـشـورهـا و در قلمرو برخى دولتها به فرد تنها هنگامى اجازه كار داده مى شود كه از نظر نژاد و مليت با آنان هماهنگ باشد چنانكه گويى فردى كه از نظر نژاد و مليت از آنان نيست ، نه انسان است و نه از حق حيات و كار و معيشت برخوردار است .
در برخى كشورها، به فرد، تنها پس از پايان خدمت نظام و يا رسيدن به مرحله خاصى از عمر، اجازه كار مى دهند... به هر حال عوامل بيكارى و اسباب آن بسيار است و ما در اينجا نمى خواهيم اين بحث را بصورت گسترده بياوريم .
...امـا در عـصـر حـاكـمـيـت امـام مـهـدى عـليه السلام بحران بيكارى در همه چهره ها و ميدانها حـل مـى گـردد. و ايـن آفـت ويـرانـگـر، بـراى هـميشه از جامعه رخت برمى بندد، چرا كه آن اصـلاحـگـر بـزرگ و بـا كـفـايـت ، ايـن آفت اجتماعى را از بيخ و بن ريشه كن مى سازد و اسباب و عوامل آن را نابود مى كند.
از ايـن رو در عـصر ظهور، آزادى در كار، مسافرت ، تجارت ، نوآورى ، ابداع و امكانات ، بـه هـمه مردم ارزانى مى گردد. و ميدان كار و تلاش و ابتكار براى همه استعدادها فراهم مـى شـود، مـاليـاتـهـا الغـاء مـى گـردد و مـلاكـهـا، مـعيارها و مقررات تبعيض نژادى بكلى بـاطل اعلان مى شود، چرا كه اسلام ، گرايشهاى نژادى و طبقاتى را به شدت همانگونه كـه امـيـرمـؤ مـنـان عـليـه السـلام در حـكـومـت عـادلانـه خـويـش در دستورالعمل جاودانه اى به مالك اشتر مرقوم داشت كه :
الناس صنفان : اما اءخ لك فى الدين او نظير لك فى الخلق .(708)
يـعنى : هان اى مالك ! مردم دو گروهند: يا در دين با تو برادرند و يا در آفرينش با تو برابر.
و بـر اين اساس است كه تمامى طبقات مردم در عصر ظهور در اوج نشاط و تلاش و رفاه و غنا زندگى مى كنند. و به بركت حكومت امام مهدى عليه السلام بحران بيكارى و فقر محو مى گردد و ره آورد شوم و ويرانگر آن نيز از جامعه زدوده مى شود.
امنيت و آرامش در عصر ظهور
در جهان معاصر جامعه هاى انسانى ، در شرايط سخت و طاقت فرسايى از نظر فقدان امنيت و آرامـش در ابـعـاد گـونـاگـون حـيـات ، زنـدگـى مـى كـنـنـد. بـراى نـمـونـه : سـرقـت امـوال و دارايى مردم از خانه ها و محلات ، سرقت ماشينها و سرقت بانكها بوسيله سارقان حرفه اى و باندهاى خطرناك ....
جـنـايـاتـى كـه راهـزنـهـا بـه آن دسـت مـى يـازنـد و هـر روز در جـايـى امـوال و هـسـتـى مـردم را بـه غـارت مـى برند، آدم رباييهاى رنگارنگ ، از ربودن كودكان گرفته تا زنان ، باجگيريها و... همه و همه بارز فقدان امنيت مالى و جانى در جامعه هاى انسانى است .
در برخى كشورها، دلهره و وحشت بطور كامل بر جامعه سايه افكنده و اين ترس و رعب در شامگاهان به اوج خود مى رسد، بطورى كه اگر درب خانه اى بصدا در آيد اضطراب و دلهره ، صاحب خانه و خانواده اش را پيش از شناختن كسى كه درب را بصدا در آورده است ، سخت فرا مى گيرد.
اما در عصر ظهور امام مهدى عليه السلام ترس و دلهره در همه چهره هايش نابود مى گردد و امنيت و آرامش بر كران تا كران كره زمين سايه گستر و حاكم مى شود و بشريت در جوى از صلح و اطمينان خاطر و آسايش و آرامش فكرى زندگى مى كند.
يـك پـرسـش : سـؤ ال ايـن اسـت كـه : (چـگـونه نعمت گرانبهاى امنيت و آرامش بر سراسر گيتى و بر جانها و دلها حاكم مى گردد؟ )
پـاسـخ : بـراى دريـافـت پـاسـخ ، مـا بـايـد نـخـسـت ، عـوامل و اسبابى را كه باعث زوال و آرامش و امنيت مى گردد بشناسيم تا پس از اين مرحله ، دريابيم كه امنيت و آرامش چگونه در روزگار درخشان آن حضرت تحقق مى يابد.
واقـعـيـت ايـن اسـت كـه فـقـدان امـنـيـت بـه يـكـى از سـه عامل ويرانگرى كه خواهد آمد برمى گردد و اينها آفتهاى امن و امان هستند:
1ـ فـقر و محروميت : اين آفت است كه در بسيارى از مواقع ، باعث مى شود كه فرد، مرتكب سرقت شود ويا به كارهاى زشتى همانند آن دست زند، چرا كه او در فشار فقر و نياز است و براى نجات زندگى خود و خانواده اش به اين راه ناپسند و زشت كشيده مى شود.
2ـ ضـعـف ايـمان : عامل ديگر جنايات كه آفت ناامنى را در جامعه پديد مى آورد، ضعف مبانى عقيدتى و ايمان به خداست .
ضـعـف ايـمـان : بـاعـث مـى شـود كـه فـرد و جـامـع نـه بـه دليـل فـقـر و نـيـاز تـنـهـا، بـلكـه گـاه بـخـاطـر آفـت هستى سوز طمع و حرص ‍ و آز، در مـال انـدوزى و دنـيـاطـلبـى و دنياپرستى و يا آلودگيهاى روحى و ديگر انحرافات ، در ميدان عمل دست تجاوز به حق و اموال مردم دراز كند.
3ـ ضعف مديريتها و حكومتها: ممكن است ضعف مديريت و حكومت و ناتوانى آن از تنظيم امور و تدبير شئون و نگهبانى شايسته از مال و جان و كرامت و آزادى فرد و جامعه و دستگيرى و كـيفر جنايتكاران و گروهاى تبهكار آفت جان امنيت شود و نعمت امن و امان را از جامعه ها سلب نمايد.
امـا در عـصـر ظـهـور و حـكـومـت امـام مـهـدى عـليـه السـلام هـمـه ايـن عوامل ناامنى محو و نابود مى گردد و تمامى آفتهاى آرامش زندگى از فرد خانواده و جامعه زدوده مـى شـود و هـمـگان در اوج رفاه و آسايش و بهروزى و فراوانى نعمتها روزگار مى گـذرانـنـد تا آنجايى كه طبق روايات رسيده هر از چندى از سوى حكومت عادلانه و پر مهر امـام مـهـدى عـليـه السـلام اعـلان مـى گـردد كـه : (هـر كـس نـيـاز بـه پـول و مـال دارد بـيايد و هر چه مى خواهد بگيرد. ) اما جز يك نفر كسى نمى رود و آن يك تـن نـيـز نـه بخاطر فقر بلكه به انگيزه حرص و آز و فزون خواهى مى رود و با چنان عطاى بزرگى روبرو مى گردد كه پشيمان از كار خويش پولها را بر مى گرداند....
و نـيـز در جـامـعـه عـصـر ظـهـور بر اثر شيوه هاى تربيتى و سازندگى ويژه اى كه آن پـيـشـواى راسـتين توحيد و عدالت در ابعاد گوناگون بكار مى گيرد ايمان و اخلاص در كـران تـا كـران دلهـا نـفـوذ مى كند و قلبها مركز ايمان مى گردد و به بركت چنين ايمان سـرشـار و تزلزل ناپذيرى جرم و گناه كه ره آورد ضعف ايمان است از جامع بشرى رخت بر مى بندد.
حـكـومت عادلانه مهدى عليه السلام پر اقتدارترين حكومتهايى خواهد بود كه زمين بر روى خـود ديـده اسـت آسـمـان و زمـيـن و تـمـامـى نـيـروهاى طبيعى و ماوراى طبيعى در پشتيبانى و اسـتـوارى و بـرقـرار سـاخـتن پايه هاى شكوهمند آن دست به همكارى مشترك مى زنند و آن حـكـومـت عـدل و مـهـر تـنـهـا حـكـومـت در سـراسـر جـهان خواهد بود به جهت عناصر فاسد و گـروهـهـاى راهـزن و مـتـجـاوز آفـتـهـاى امـنـيـت اصـولا امـكـان تـشـكـل نـمى يابند. چرا كه دست قدرتمند و دقيق عدالت آنان را در همان نخستين مرحله به كيفر شايسته و بايسته مى رساند.
عـلاوه بـر آنچه آمد مردم بر اثر طرحها، برنامه ها تربيتها رفتار و گفتار آن حضرت و بـه دسـت يـارانش به مراحل والايى از رشد فكرى و عقيدتى ، علو نفس و شرافت انسانى اوج مـى گـيـرنـد كـه خـويـشـتـن را فـراتـر از ارتـكـاب گـنـاه و تـجـاوز بـه مال و جاه و هستى مردمان مى نگرند.
بـا ايـن بيان روشن است كه پايه هاى استوار آرامش و امنيت جهانى در كران تا كران جامعه بزرگ انسانى پى ريزى مى گردد.
و بـدينسان چگونگى تحقق بخشيدن به امنيت در همه ابعاد به دست توانا و انديشه والاى آن حضرت پى مى بريم .
شايسته است به اين نكته نيز اشاره گردد كه نعمت امنيت در حكومت آن گرامى ، تنها ويژه جـامـعـه انـسـانـى نيست بلكه شامل حيوانات نيز مى گردد حيوانات با يكديگر بر اساس عـدالت روبرو مى گردند و هم با انسانها از اين رو نه انسانها از سوى حيوانات احساس خوف مى كنند و نه حيوانات ناتوان از حيوانات قوى مى هراسند و روح مهر و الفت در ميان آنان حاكم مى گردد.
در اين مورد به برخى روايات اشاره مى رود:
1ـ امـام بـاقـر عـليـه السـلام در روايـتـى پـيـرامـون اصل امنيت در دوران آن حضرت فرمود:
... و تخرج العجوز الضعيفة من المشرق تريد المغرب ، لاينهاها احد...(709)
يعنى : و زن سالخورده و ناتوان از شرق تا غرب عالم مى رود بى آنكه از هيچ كس و هيچ چيزى احساس ناامنى و اذيت و آزار نمايد.
2ـ اميرمؤ منان عليه السلام ضمن بيانى فرمود:
... حـتـى تـمـشـى المـراءة بـيـن العـراق و الشـام ، لاتضع قدميها الا على النبات و على راءسها زينتها لايهيحها سبع و لاتخافه .(710)
يـعـنـى : در عـصـر حـكـومـت آن اصـلاحـگـر بـزرگ امـنـيـت كـامـل هـمـه جـا بـرقـرار مـى گـردد تـا آنـجـايـى كـه يـك زن در كـمال امنيت و آزادى راه ميان عراق تا شام را مى پيمايد و پاى خويش را جز بر سبزه زارها و بوستانهاى خرم و آباد نمى نهد و در حالى كه جواهرات خويش را بطور آشكار بر سر و سـيـنـه دارد نـه درنـده اى او را خـواهـد ترساند و نه ناامنى و خطرى او را تهديد خواهد كرد.
3ـ و نيز فرمود:
لو. قـدقـام قـائمـنـا... ولذهـبـت الشـحـنـاء مـن قـلوب العـباد واصطلحت السباع والبهائم .(711)
يعنى : هنگامى كه قائم ما قيام كند... كينه و عداوت از دلهاى بندگان ريشه كن مى شود و درندگان و حيوانات نيز اصلاح خواهند شد.
و فرمود:
و تـرعـى الشـاة و الذئب فى مكان واحد ويلعب الصبيان بالحيات والعقارب ، لايضرهم شى ء ويذهب الشر ويبقى الخير.(712)
يعنى : در روزگار او گرگ و گوسفند در يك مكان مى چرند و كودكان با عقربها و مارها بازى مى كنند و چيزى به آنان زيان نمى رساند همه بديها و شرارتها از جهان رخت بر مى بندد و شايستگيها مى ماند.
يـك پـرسـش : ممكن است اين سؤ ال در ذهن شما پديد آيد كه : (چگونه ممكن است درندگان اصلاح گردند با اينكه مى دانيم سرشت و غريزه آنها شكار و دريدن است ؟ )
پـاسـخ اين است كه : اين كار شگرفت و تحول اعجازآميز ممكن است از طريق اعجاز صورت گـيـرد. زيـرا خدايى كه درندگان را آفريد و اين غريزه و طبيعت را در وجد آنان قرار داد به آسانى مى تواند خوى درندگى را از آنها سلب كند و آنها را همانند حيوانات اهلى رام سازد كه خطرى از آنها متوجه آدمى زاد و همنوعانشان نگردد.
سـؤ ال ديگر: ممكن است سؤ ال شود كه : (چگونه اين كار ممكن است با اينكه مى دانيم كه غذاى مورد نياز برخى درندگان و حيوانات وحشى تنها در گوشت خلاصه مى شود؟ )
جـواب : حيوان شناسان تصريح مى كنند كه غذاى درندگان و حيوانات وحشى منحصر به گوشت نيست بلكه گوشت از لذيذترين غذاهاى آنهاست و در صورتى كه بدان دسترسى نـداشـتـه بـاشـنـد بـا بـرگ درخـتـان و گياهان و گلها نيز مى توانند نياز غذايى خود را برطرف سازند.(713)
و مـا در بخشى كه تحت عنوان (بشارتها از آمدن امام مهدى عليه السلام داشتيم اين مطلب را بطور فشرده توضيح داديم . )
آرى ! و بـديـنـسـان عـصر ظهور و روزگار حكومت امام مهدى عليه السلام روزگار صلح و صفا و آرامش و امنيت و عدالت و آزادى به تمام معنا و به مفهوم حقيقى آن خواهد بود.
اصلاحات عمومى در عصر ظهور
مرحوم شيخ طوسى در كتاب خويش برخى از اصلاحات عمومى را كه در عصر ظهور و به دسـتـور امـام مـهـدى عـليـه السلام رخ مى دهد بر مى شمارد و خاطر نشان مى سازد كه همه اينها بر اساس مصالح و دلايل حكيمانه اى صورت مى گيرد.
برخى از آنها عبارتند از:
1ـ حل مشكل عبور و مرور و گشودن گره كور ترافيك :
در اين رابطه است كه روايات بيانگر توسعه راهها و گسترش بخشيدن به خيابانها تا عرض شصت متر است .
2ـ مـسـدود سـاخـتـن پـنجره هايى كه به كوچه ها، خيابانها و راه عبور و مرور مردم گشوده شده و نيز جلوگيرى از نصب چنين پنجره هايى :
روشـن اسـت كـه پـنـجـره هـاى مـشـرف بـه كـوچـه و خـيـابـان و راه عـبور و مرور مردم نقش ويـرانـگـرى در بـنـيـانـهـاى اخلاقى و مفاسد و جنايات خانوادگى دارد زيرا اين پنجره ها بويژه در فصل تابستان كه معمولا گشوده اند اندرون خانه ها و هر آنچه در آن مى گذرد همه را نشان مى دهند.
3ـ تخريب و جلوگيرى از احداث بالكنها:
چـرا كـه نـوعـى تـجـاوز بـه حـريـم كـوچـه و خـيـابـان اسـت و شـايـد دليـل آن هـم هـمـيـن بـاشد چرا كه كوچه و خيابان و فضاى آن از آن مردم و بالكنها نوعى تصرف در اين حق ملى و عمومى است .
4ـ جلوگيرى از نصب ناودانها بسوى كوچه و خيابان :
كـه اين كار نيز بويژه براى جلوگيرى از آلودگى محيط و حفظ سلامت و بهداشت عمومى و جـلوگـيـرى از ريـخته شدن آب بر سر رهگذران و سلامت عبور و مرور و پرهيز از خطر لغزش و غلطيدن و سقوط افراد بويژه كودكان و سالخوردگان ضرورى است .
5ـ جـلوگيرى از كندن چاههاى فاضلاب در كوچه و خيابان ... و ديگر اصلاحات در سطح شهر و محل زندگى جامعه ...(714)
آرى ! خواننده عزيز! آنچه پيرامون زندگى جامعه در عصر درخشان امام مهدى عليه السلام از نـظرتان گذشت قطره اى ناچيز از درياى بى كرانه مواهب نعمتها و بركات و شكوهى است كه جامعه انسانى در حكومت آن حضرت از آنها بهره ور مى گردد زيرا رواياتى كه از زنـدگـى سـعـادتـمندانه در عصر ظهور سخن مى گويد پرتو ناچيزى از شكوه و عظمت ، رفـاه و آسـايش ، امنيت و آزادى ، عدالت و افتخارى را باز مى گويد كه در حكومت او نصيب جـامعه انسانى مى گردد خدا مى داند رواياتى كه پيرامون اين روزگار درخشان و طلايى از پـيـامـبـر گـرامـى و امـامـان اهـل بـيت عليهم السلام آن هم با رعايت سطح بينش و دانش و انـديـشـه مـردم صـادر شـده اسـت در چـه حـجـم بـزرگـى بـوده كـه مـتـاءسـفـانـه بـه دليل آفتهايى چون : سوازانيدن كتابخانه ها و از بين بردن كتابها و روايات به دست ما نرسيده است .
و تـازه ايـنـها، غير از آن حقايقى است كه در عصر ظهور و به دست مبارك آن گرامى در راه سـعـادت و آسـايـش انـسـانـهـا انـجـام مـى شـود و امـامـان اهـل بـيت عليهم السلام با توجه به سطح دانش و انديشه محدود مردم از بيان آنها صرف نظر نموده اند.
كـوتـاه سـخـن ايـنـكـه : بـشـريت در عصر درخشان امام عصر عليه السلام از سعادتمندانه تـريـن و شـكـوهـبـارتـريـن زنـدگى بهره ور خواهد گشت . و انواع نعمتهاى مادى و معنوى براى و فراهم خواهد بود.
شيعه در عصر امام مهدى عليه السلام
شـيـعـه ، ايـن پـيـروان مذهب خاندان وحى و رسالت ، از همان روزهاى رحلت پيامبر گرامى تـاكـنـون ، هـمـواره مـورد فـشـار و سـتـم قـرار گـرفـتـه و حـقـوق و آزادى آنـان پايمال شده است .
به همين جهت است كه : تاريخ اينان ، لبريز از قربانيان و شهيدان گرانقدر و راستينى اسـت كـه در طـول تـاريـخ به دست بيدادگران كشته شده و مورد تبعيد و طرد و سركوب قـرار گـرفـتـه اند و جرمشان تنها اين بوده است كه پيرو اميرمؤ منان عليه السلام بوده اند
شـيـعـه ، پـس از رحـلت پـيامبر در هر عصر و زمان در همه جهان اسلام ، همواره هدف قلمهاى مـسـمـوم بـوده اسـت و در ايـن مـدت حـكـومتها و سلسله هايى كه در نقاط مختلف جهان اسلام ، قدرت را به كف گرفته اند با قدرت و امكانات بسيار با اين مذهب و پيروانش به جنگى بى رحمانه و نابرابر برخاسته اند.
پاورقي
685- عقدالدرر، باب 7، ص 159 و چاپ جديد انتشارات مسجد جمكران ، ص 211.
686- عـقـدالدرر،بـاب 9، ص 224، بحارالانوار، ج 52، ص 339 و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ، ج 3، ص 124.
687- غـيـبـت نـعـمـانـى ، بـاب 13، ص 238، ح 30، بـحـارالانـوار، ج 52، ص 352، اكمال الدين ، ج 2، ص 675 و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ، ج 3، ص 324.
688- سوره جاثيه ، آيه 12.
689- سوره ابراهيم ، آيه 32.
690- سوره نحل ، آيه 14.
691- سوره فاطر، آيه 12.
692- سوره مائه ، ايه 96.
693- لازم بـه ذكـر اسـت كـه ايـن نـظـريـه مـؤ لف قدس سره بخاطر دور بودن او او عرصه سياست اقتصادى روز است . و البته اين به معناى توجيه سياستهاى غلط حكومتهاى فاسد، نيست .
694- الصـواعـق المـحـرقـه ، ص 102 و معجم احادث الامام المهدى عليه السلام ، ج 1، ص 240.
695- يـنـابـيع الموده ، ص 431، باب 72 و معجم احاديث الام المهدى عليه السلام ، ج 1، ص 85 و 236 از منابع متعدد خاصه و عامه .
696- سوره واقعه ، آيه 64.
697- غـيـبـت شـيخ طوسى ، بخش اخر ص 281 ارشاد مفيد ص 362 و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ج 3 ص 300
698- عقدرالدرر، ص 144، باب 7، ملاحم ابن طاوس ، ص 69، باب 164، كشف الغمة ، ج 3، ص 263 و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ، ج 1، ص ‍ 227.
699- عقدالدررباب 7 ص 144 و چاپ جديد انتشارات مسجد جمكران ص 194
700- عقدالدرر باب 7، ص 149 چاپ جديد ياد شده ص 200
701- بـحـار الانـوار ج 52 ص 319 و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ج 3 ص 59
702- مد سه چهارم كيلو مى باشد
703- عقدالدررع باب ص 200 و چاپ جديد ياد شده ، ص 211 باب 7.
704- سوره بقره ، آيه 261.
705- وسائل الشيعه ج 17 ص 327
706- وسائل الشعيه ، ج 17، ص 327.
707- بحرالانوار، ج 52، (ص ) 337 و ارشاد مفيد، (ص ) 362.
708- نهج البلاغه ، نامه 53.
709- يـنـايـيـع المـودة ص 423 غـيـبـت نـعـمانى ص 181 باب 10 و معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ج 5 ص 29 از منابع متعدد
710- بحارالانوار ج 52 ص 319 معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ج 3 ص 59.
711- مدرك ياد شده .
712- عـقـدالدرر باب 7 ص 159 رجوع شد به معجم احاديث الامام المهدى عليه السلام ج 1، ص 532.
713- شـايـد مـراد ايـن اسـت كـه انـسـانـهـاى گـردنـكـش و درنـده خـوى در سايه حكومت عـدل گـسـتـر حـضـرت آنـچـنـان رام مـى شـوند كه جرئت تجاوز به حريم افراد ضعيف را نندارند و نيز كودكان بى پناه از گزند ظلم ستم پيشگان در امان خواهند بود.
714- غـيـبـت شـيـخ طوسى ص 282 و بحار الانوار ج 52، ص 339 (اذا قائم القائم عـليـه السـلام ... يـوسـع الطـريـق الاعـظـم فـيـصـيـر سـتـيـن ذراعـا... و يـسـد كل كوة الى الطريق وكل جناح وكنيف و ميزاب الى الطريق . )